سُبُل هدایت

و کسانى که از خشنودى او پیروى کنند، به (راه‏ هاى سلامت)، هدایت مى‏ شوند...

سُبُل هدایت

و کسانى که از خشنودى او پیروى کنند، به (راه‏ هاى سلامت)، هدایت مى‏ شوند...

بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان علیه السلام
سُبُل هدایت

قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِینٌ * یَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلىَ‏ صِرِاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (سوره مبارکه مائده آیات 15 و 16)
از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. (15) خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند، به راه‏هاى سلامت، هدایت مى‏ کند و به فرمان خود، از تاریکیها به سوى روشنایى مى‏ برد و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مى‏ نماید. (16)

احادیث تصویری

1
2
3

پرونده های ویژه

بسم الله الرحمن الرحیم

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه رمضان» ثبت شده است

ویژه نامه صوتی ماه مبارک رمضان(شماره دهم : منتخب شیطان)

بخشی از آنچه در این ویژه نامه می شنوید:

وَ قَالَتِ الْیهَودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُواْ بمِا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَ لَیزَیدَنَّ کَثِیرًا مِّنهْم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَیْنَا بَیْنهَمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلىَ‏ یَوْمِ الْقِیَامَةِ کلُّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یَسْعَوْنَ فىِ الْأَرْضِ فَسَادًا وَ اللَّهُ لَا یحُبُّ الْمُفْسِدِینَ

و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است هر گونه بخواهد، مى ‏بخشد! ولى این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مى ‏افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنى افکندیم. هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و براى فساد در زمین، تلاش مى ‏کنند و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.(۱)

*************************************************

این صهیونیست ها، (یخورده انقلابی تر می نوشتی) [صدا: سگ هار منطقه] آهان! ایول الله!!!

اجداد این سگای هار که به خیال خودشون خیلی ارتشن و همه رو زدن و یه مساوی هم ندارن! بخاطر ترس از چهارتا مترسک! عطای حکومت جهانی رو به لقاش بخشیدن! باور کنین! جان خودم... باور نمی کنید؟! خب چه کاریه!!! خودتون بشنوید؛ والا با این اجدادشون!

یَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتىِ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لَا تَرْتَدُّواْ عَلىَ أَدْبَارِکمُ‏ْ فَتَنقَلِبُواْ خَسِرِینَ * قَالُواْ یَامُوسىَ إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتىَ‏ یخَرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یخَرُجُواْ مِنهْا فَإِنَّا دَاخِلُونَ * قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهْمَا ادْخُلُواْ عَلَیهْمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَلِبُونَ وَ عَلىَ اللَّهِ فَتَوَکلَّواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ * قَالُواْ یَمُوسىَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَ رَبُّکَ فَقَتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَعِدُونَ (۲)

اى قوم! به سرزمین مقدّسى که خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!»
گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمین)، جمعیّتى (نیرومند و) ستمگرند و ما هرگز وارد آن نمى‏ شویم تا آنها از آن خارج شوند اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد!»
(ولى) دو نفر از مردانى که از خدا مى ‏ترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!»
(بنى اسرائیل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همین جا نشسته ‏ایم»!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۳ ، ۰۳:۱۲

ویژه نامه صوتی ماه مبارک رمضان(شماره نهم : کلید خدا)

بخشی از آنچه در این ویژه نامه می شنوید:

روزی امیرمؤمنان علی علیه السلام از مرکب خود پیاده شد و آنرا به فردی سپرد و وارد مسجد شد.

اون شخص هم در کمال خونسردی! در یک فرصت مناسب، لجام اسب رو بیرون آورد و دِ برو که رفتیم!

حضرت امیر سلام الله علیه هم وقتی کارشون تموم شد و خواستند تشریف ببرند، دو درهم آماده کردند که به اون شخص بعنوان تشکر و قدردانی بدن... اما وقتی چشمشون به اسب افتاد، دیدند که... بعععععله

خلاصه، ایشون هم در کمال خونسردی سوار بر مرکب شدند و دو درهم را به غلامشون دادند تا برایشون از بازار لجام تهیه کند.

غلام به بازار رفت و همان لجام را در دست یک نفر دید. گویا سارق آن لجام را به دو درهم به آن شخص فروخته بود.

القصه، غلام لجامو تهیه می کنه و برمی گرده و جریانو برای حضرت تعریف می کنه.

حضرت هم می فرمایند:

بنده بر حرام عجله می کند و خود را از همان مقدار رزق حلال محروم می سازد درحالی که بیش از آنچه که مقدرش بوده است بدست نمی آورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۲۰:۴۷

ویژه نامه صوتی ماه مبارک رمضان(شماره هشتم : سبک حسن)

لینک دانلود اضافه شد!

بخشی از آنچه در این ویژه نامه می شنوید:

عزیز دلم! از من نخواه که ساده حرف بزنم! از من نخواه که با زبان مردم زمین تکلم کنم.

آخر تو که می‏دانی، تو آن جا بودی و دیدی، آن لحظه که کثیر بن سلمه، نفس نفس زنان از راه رسید. مقابلم ایستاد. لب‏هایش خشکیده بود. چیزی نمانده بود که نگاهش، چشم‏ها را بدرد. ناگاه لبانش را گشود: یا رسول الله صلی الله علیه و آله! می‏دانی چه دیده‏ ام؟!

گمان کردم جبرئیل بر او نازل شده فکر کردم جام وحی را نوشیده، که چنین عطشناک اشک می ‏ریخت گفتم: آرام باش کثیر! بگو چه اتفاقی افتاده.

گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! حسن... حسن تو را، کنار صخره‌ای سخت دیدم. دست خود را در سنگی فرو برد و از میان آن، مشتی عسل سفید بیرون آورد!

نمی ‏دانستم چه کنم. تبسم را بر لب‏هایم بنشانم و به استحکام دستان برادرت لبخند بزنم، یا از سستی ایمان امت خویش اشک بریزم.

تو کوچک بودی آن قدر که از تو توقع جواب نبود. اما به چشمان بی‏کرانت خیره ماندم و با صدایی که از حنجره‏ی تو برمی‏خاست، گفتم: کثیر! وای بر تو که تعجب می‏کنی؟ آیا انکار می‏کنی قدرت فرزندم را بر این حالات؟!
او سید بزرگی است که میان دو گروه از مسلمانان را اصلاح می‏ کند.
او سروری است، که اهل آسمان‏ها در عرش و اهل زمین بر خاک، اطاعتش می ‏کنند....(۱)

باور کن نمی‏ فهمم شما چه نیازی به معرفی دارید؟ چه احتیاجی به شناساندن؟! مگر نشنیده ‏اند. بهشت از خدا گله کرد، که:
پروردگارا! در من ساکن می‏کنی ناتوانان و تهیدستان را؟

و خدا چنین پاسخ داد: راضی نیستی؟ برایت کافی نیست که ارکان تو را زینت داده ‏ام به حسنین علیهماالسلام تا همیشه، بهشت مثل تازه عروسی به خود بالید....(۲)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۶

ویژه نامه صوتی ماه مبارک رمضان(شماره هفتم : محبت)

لینک ها تصحیح شد!

بخشی از آنچه در این ویژه نامه می شنوید:

خانوم با اینکه همسر شاهزاده بودند٬ ولی غالبا برای اطلاع و سرکشی از روند ساخت مسجد شخصا حاضر می شدند و از چند و چون کار مطلع می شدند.

تو این سرکشی ها و دید و بازدیدها٬ یکی از کارګران این خانوم رو می بینه و یک دل نه صد دل عاشقش می شه!
ولی خب، قبل از اینکه جرأت پیدا کنه و بخواد به کسی چیزی بګه، یه نګاهی به خودش انداخت و یه نګاهی به اون خانوم! بعدهم آهی از نهادش بلند شد که.... بالاخره عشقه دیګه کاریش نمی شه کرد!!!
خلاصه این عشق یه طرفه کار خودشو کرد و این بنده خدا رو مریض و خونه نشین که چه عرض کنم خونه خواب کرد!

در نوبه بعدی، وقتی خانوم تشریف آوردند برای سرکشی بهشون اطلاع دادند که یکی از کارګرا مریض شده... ایشون هم رفت به عیادش...

مادر اون کارګر عاشق ما: به خانوم ګفت: پسرم عاشق شما شده!!!
ــــــ
نه آقا اینطوری نشد، آقای اتاق فرمان چرا الکی جو می دی برادر!
اتفاقا ایشون اصلا هم ناراحت نشد، از این جیغای بنفشم نکشید! در آرامش کامل رو به مادر جناب عاشق ګفت:

باشه، من از همسرم جدا می شوم و با پسر شما ازدواج می کنم!
ــــــ
آقا صبر کن، عجبا... هنوز اماشو نګفتم!

اما شرط داره

مادر کارګر که در پوست خودش نمی ګنجید بی درنګ پرسید: چه شرطی؟ هرچی باشه...
هنوز حرفش تموم نشده بود که خانوم ادامه داد:

باید مهریه ام رو قبل از ازدواج بپردازه!

انګار یه آب سرد ریختند رو سر مادر جناب عاشق! چرا؟ خب معلومه دیګه، مهریه یه همسر شاهزاده در توان یه کارګر هست آیا به نظر شما؟! نه واقعا !!!

مادر حسابی فکری شده بود ناامید و مأیوس، سرشو پایین انداخت که خانوم ادامه داد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۵:۵۵

ویژه نامه صوتی ماه مبارک رمضان(شماره ششم : قلب)

بخشی از آنچه در این ویژه نامه می شنوید:

رو صندلی بیمارستان نشسته بودم. روبروم عکسی رو دیوار نصب بود. حتماً همتون این عکس رو بارها دیدین. درست زیر عکس چند نفر مشغول صحبت بودند. خیلی سعی می کردم حرف هاشون رو نشنوم. ولی اینقدر بلند صحبت می کردن، که نمی شد نشنید. طرف دیگه راهرو یه نفر داشت با موبایل صحبت می کرد. چند تا صندلی اون طرف تر یه پیرمرد داشت بیماریشو واسه یه خانومی توضیح میداد. یه پسر بچه با مزه هم بود که فکر کنم حوصله اش سر رفته بود. 35 بار طول این راهرو رو دوید (دقیقاً شمردم) و صدای پاش همه سالن رو گرفته بود. هر از گاهی پرستار هم می اومد و یه ساکت باش می داد و می رفت. بعد، یه سکوت چند دقیقه ای حاکم می شد و دوباره روز از نو ... زل زده بودم به عکس و از خجالتم هیچی نمی گفتم. هر چند که حرفی نمی زدم اما درونم غوغایی بود. اینقدر ذهنم شلوغ بود، که اگه یه بلند گو میذاشتن، همه تو بیمارستان سرسام می گرفتن.

در اندرون من خسته دل ندانم که کیست

که من خموشم و او در فغان و درغوغاست

داشتم به سکوت فکر می کردم ولی در درونم نمی دونم با کی حرف می زدم. من با اون حرف می زدم یا اون با من. نمی دونم چرا این همه پراکنده حرف می زد. این همه موضوع یکجا و با هم. ای بابا اصلاً کی دعوتش کرده بود، که این همه حرف می زد. انگار من این وسط نقشی نداشتم. مگه من نباید بگم ساکت دیگه حرف نزنه ؟ پس چرا داره ادامه میده؟ فکر کنم بهتره صدامو بلند کنم شاید ساکت بشه. ولی تو بیمارستان جاش نبود. بعداً حسابشو میرسم. باز خوبه تو بیمارستان یه پرستاری هست که هر از چند گاهی یه سکوتی ایجاد می کنه. ولی مثل این که این داخل خبری از قانون نیست . از کسی حساب نمی بره. فکر کنم بهتره یکی از این عکس ها رو بخرم اون تو نصب کنم. شاید عمل کنه. شنیدم میگن تا ساکت نباشی صدای باد رو نمی شنوی، صدای رودخانه، بارون،... خوب با این همه سرو صدا که من نمی تونم این صداها رو بشنوم !

نمی دونم به چه زبونی ازش خواهش کنم یه چند دقیقه ساکت بشه تا منم بتونم بشنوم هستی به من چی میگه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۳ ، ۱۱:۳۸

ویژه نامه صوتی ماه مبارک رمضان(شماره پنجم : رفیق)

بخشی از آنچه در این ویژه نامه می شنوید:

در عصر پیامبر ص دو دوست در میان مشرکان به نام عقبه و ابى بودند هر زمان عقبه از سفر مى‏ آمد، سفره ای پهن می کرد و غذایى مى‏ داد و اشراف قومش را دعوت مى ‏کرد و خیلی دوست ‏داشت به محضر پیامبر ص برسد؛ و ایشون رو هم دعوت کنه؛ هر چند اسلام رو نپذیرفته بود.

روزى از سفر آمد و طبق معمول ترتیب غذا داد و دوستان را دعوت کرد، این بار دلشو به دریا زد و از پیامبر ص هم دعوت کرد.

وقتی سفره را پهن کردند و غذا حاضر شد پیامبر ص فرمود: من از غذاى تو نمى‏ خورم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من بدهى،" عقبه" شهادتین بر زبان جارى کرد.

این خبر به گوش دوستش" ابى" رسید، و اونو حسابی عصبانی کرد.

ـ اى عقبه شنیده ام منحرف شده ای و از آئینت دست کشیده ای؟
ـ انحراف؟ چه می گویی، کدام انحراف؟!!! چه دست شستنی از آئین... تنها ... تنها مردی بر سر سفره ام نشست و شرط کرد که تا شهادتین را نگویم از غذایم نمی خورد؛ منم از این شرم داشتم که او از سر سفره من بلند شود و غذا نخورد... مجبور شدم شهادت بدهم.
ـ ای ابله! این چه غلطی بود که مرتکب شدی ؟! هه مجبور شدم! مرا با این سخنان کاری نیست! اگر می خواهی که دوستی ما همچنان پابرجا بماند باید همین حالا در برابر این مرد بایستی و سخت بدو توهین کنی!
ـ ه ه ه هه ابی چه می گویی؟! ی یعنی
ـ همان که گفتم! حال خود دانی! زود تصمیمت را بگیر!

عقبه این کار را کرد و مرتد شد، و سرانجام در جنگ بدر در صف کفار به قتل رسید و رفیقش" ابى" نیز در روز جنگ احد کشته شد.(1)

در این هنگام این آیات نازل شد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۳ ، ۱۱:۳۸

ویژه نامه صوتی ماه مبارک رمضان(شماره چهارم : ذکر)

بخشی از آنچه در این ویژه نامه می شنوید:

عقربه قطب نما بى تاب و بى قرار است و تا وقتی که همسو با قطب نشود، آرام نمى گیرد. و این کار هنگامى رخ مى دهد که در محیطى آرام و ساکن قرار گیرد؛ وگرنه قطب نمایى که روی میز مرتعش یا روی زمین لرزان و یا توی دستای یک فرد رعشه دار باشد، هرگز عقربه آن آرام و قرار پیدا نمی کنه.

انسان هم درست شبیه همان عقربه مى ماند، بى قرار و نا آرام است مگر آنکه با خداوند همسو و هم جهت شود و این امکان پذیر نیست جز آنکه در فضایى آرام قرار گیرد.(1)

***************************************************

«الَّذینَ امَنُوا وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ الا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(2)
آنان که ایمان آورده ‏اند و دلهایشان با یاد خدا آرام مى ‏گیرد، بدانید که تنها با یاد خداست که دلها آرامش مى‏ یابد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۳ ، ۰۹:۵۶

ویژه نامه صوتی ماه مبارک رمضان(شماره سوم : اخلاص)

بخشی از آنچه در این ویژه نامه می شنوید :

عارف بالله حاج اسماعیل دولابی رحمة الله علیه می فرمودند:

در بازار چوب فروشها، در هر حجره روزی چند کامیون چوب معامله می شود ولی در پایان روز که سؤال کنی چقدر کاسبی کرده اید، می گویند مثلاً ده هزار تومان. امّا یک منبّت کار؛ تکّه ی کوچکی از آن چوبها را می گیرد و حسابی روی آن کار می کند و روی اش نقش می اندازد و همان تکّه چوب را صد هزار تومان یا بیشتر می فروشد. گاهی اوقات آن قدر نفیس می شود که نمی شه روی اش قیمت گذاشت. در اعمال عبادی هم زیاد عبادت کردن چندان ارزش ندارد بلکه روی عمل؛ حسابی کار کردن و اونو خوب از کار درآوردن و حقّ اونو ادا کردن نتیجه بخش است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۳ ، ۰۵:۰۰

ویژه نامه صوتی ماه مبارک رمضان(شماره دوم : تقوا)

بخشی از آنچه در این ویژه نامه صوتی می شنوید:

بسم الله الرحمن الرحیم

در زمین بازی فوتبال برای جلوگیری از نفوذ توپ به دروازه دیواره دفاعی تشکیل می دهند اگر افرادی که دیواره دفاعی را تشکیل می دهند هوشیارتر از مهاجمان باشند از نفوذ توپ جلوگیری می نمایند و اگر مهاجمی که پشت توپ قرار گرفته تکنیکی تر و هوشیارتر باشد دیواره دفاعی را می شکافد و توپ را به طرف دروازه هدایت می نماید. ما انسانها هم می توانیم در مقابل گناهان با تقوا، صبر و توکل و عمل صالح دیواره دفاعی تشکیل دهیم که شلیک گناه هیچ شیطانی نتواند آن را متزلزل کنه.

***************

«یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ الَّا وَ انْتُمْ مُسْلِمُونَ»(1)
اى کسانى که ایمان آورده ‏اید آنچنان که حق تقواى خداست، تقوا پیشه کنید و از دنیا نروید مگر اینکه مسلمان باشید.


آیه ای که شنیدیم آیه 102 سوره مبارکه آل عمران بود و این برنامه هم پیرامون این آیه خواهد بود ان شاءالله

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۰۱:۱۳

اولین شماره ویژه نامه صوتی ماه مبارک رمضان

بخشی از آنچه در این ویژه نامه صوتی می شنوید در ادامه می آید:

عده ای از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله سوال کردند: یا رسول الله چگونه خدا را صدا کنیم و باهاش حرف بزنیم؟ اصلاً خدا کجاست؟ آیا خدا به ما نزدیک است و باید اونو آهسته بخوانیم و یا اینکه دور است و باید فریاد بزنیم؟! در این هنگام آیه 186 سوره مبارکه بقره نازل شد.

******************
«وَ أِذا سَئَلَکَ عِبادى عَنى فَأِنى قَریبٌ اجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ أِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لى وَلْیُؤْمِنُوا بى لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»(1)

هر گاه بندگانم از تو درباره من بپرسند، (باید بدانند) که من نزدیکم، دعاى دعا کننده را هنگامى که مرا بخواند (و از من حاجات خود را بطلبد) اجابت مى‏ کنم، پس باید مرا اجابت کنند و به من ایمان آورند، بدان امید که رشد یابند.

*******
دعا کننده، آن چنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد که در این آیه، هفت مرتبه خداوند تعبیر خودم را براى لطف به او بکار برده است:

اگر بندگان خودم درباره خودم پرسیدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزدیک هستم و هرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهاى آنان را مستجاب مى‏ کنم، پس به خودم ایمان بیاورند و دعوت خودم را اجابت کنند.

این ارتباط محبّت ‏آمیز در صورتى است که انسان بخواهد با خداوند مناجات کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۲۲:۴۶