سُبُل هدایت

و کسانى که از خشنودى او پیروى کنند، به (راه‏ هاى سلامت)، هدایت مى‏ شوند...

سُبُل هدایت

و کسانى که از خشنودى او پیروى کنند، به (راه‏ هاى سلامت)، هدایت مى‏ شوند...

بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان علیه السلام
سُبُل هدایت

قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِینٌ * یَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلىَ‏ صِرِاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (سوره مبارکه مائده آیات 15 و 16)
از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. (15) خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند، به راه‏هاى سلامت، هدایت مى‏ کند و به فرمان خود، از تاریکیها به سوى روشنایى مى‏ برد و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مى‏ نماید. (16)

احادیث تصویری

1
2
3

پرونده های ویژه

شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۷ ب.ظ

۰

فرهنگی که انسان را قربانی می کند!

شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۷ ب.ظ

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

فرهنگی که انسان را قربانی می کند

«السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین، و اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع الامام المهدی من آل محمد علیهم‏السلام»

قصد داریم به لطف خدا نگاهی به نهضت اباعبدالله علیه ‏السلام از زاویه شرایط اجتماعی و فرهنگی آن زمان بیندازیم. می ‏خواهیم به شرایطی بنگریم که بسیار پیچیده است و احتیاج به تأمل زیادی دارد.

اصلا از خود بپرسیم: فرهنگ اموی معاویه از کجا شروع می ‏شود؟ و چه می‏ خواهد بگوید؟ و چرا بسیاری از صحابه مانده‏ اند که چگونه با آن مبارزه کنند؟ اگر چه همه حرفشان این بود که: «فرهنگ معاویه پسندیدنی نیست، اما چاره ‏ای جز پذیرفتن هم نیست».

این چه فرهنگی بود که این همه نیرو را مرعوب و منکوب کرده و تنها اباعبدالله علیه ‏السلام بود که آن زمان در خودش توان مقابله با آن فرهنگ پیچیده را دید. گفتنی است که امام همه جوانب را می ‏شناسد ولی تحلیلش غیر از تحلیل سیاست ‏بازان آن زمان است، و باید معاویه‏ شناسی کرد تا بیشتر به عمق نهضت کربلا پی برد.

جنگ فرهنگ جاهلیت اموی در مکه با بنی ‏هاشم بود و با ظهور اسلام و نهضت اسلامی، آن مقابله و رقابت به ظاهر، بی ‏رنگ شد، اما همین فرهنگ جاهلیت اموی، وقتی به شام می ‏آید و با فرهنگ جدیدی ترکیب پیدا می ‏کند تبدیل به فرهنگ «اموی رومی»، معاویه می ‏شود. شام محل تفکر رومیان است و روم فرهنگ خاصی دارد، فرهنگی که حتی وقتی پس از چهار قرن مسیحیت را پذیرفت، بیش از آنکه رنگ مسیحیت را به خود بگیرد، رنگ خود را به مسیحیت داد. فرهنگ روم در اروپا حتی بعد از 9 قرن، فرهنگ مسیحیت را بیرون انداخت، و فرهنگ رنسانس را تأسیس کرد. اصلا اومانیسم که محور فرهنگ امروز اروپا است یعنی آداب رومی؛ یعنی آدمیت رمی. (اومانیسم به معنای انسان ‏مداری دوران جدید غرب است.)

انحراف از اینجا شروع شد که امویان مجهز به فرهنگ غربی رمی به جنگ اسلام آمدند، مسیحیتی که فرهنگ رم بر آن غلبه داشت هم به جنگ اسلام آمد. معاویه فرزند فرهنگی است که جاهلیت عرب را با فرهنگ رمی ترکیب کرده است و خود را در رویارویی با اساس اسلام قرار داده است.

در زمان علی علیه ‏السلام مردم متوجه عمق فاجعه ‏ای که معاویه ایجاد کرده بود، نشدند و به همین جهت هم فکر می‏ کردند حساسیت حضرت یک حساسیت افراطی است، و در زمان امام حسن علیه ‏السلام هم مردم نتوانستند عمق فاجعه را بفهمند و لذا امام را تنها گذاشتند. و همین فرهنگ اموی رمی است که امام حسین علیه ‏السلام را شهید می ‏کند، ولی از همین طریق آن فرهنگ رسوا می ‏شود.

قصه کربلا فرهنگ مقابله اسلام با دشمن اصلی خودش در همه تاریخ است، که این دشمنی، دشمنی فرهنگ غرب با اسلام است و امام معصوم است که می ‏فهمد چگونه با آن فرهنگ مقابله کند. امروز هم در مقابله با یورش فرهنگی غربی هیچ راهی جز حکمت و روش حسینی علیه ‏السلام نداریم، و هر راه دیگری که برای مقابله با دشمن انتخاب کنیم، به معنای نشناختن غرب و نشناختن حسین علیه ‏السلام و حکمت حسینی است.

در نهضت مشروطه هم، غرب‏گرایان مجلس را اشغال کردند و شیخ شهید شیخ فضل‏ الله نوری قدس سره را به شهادت رساندند، و رضاخان را آوردند تا با کل دین مقابله کنند. رضاخان از همین رو با همه ریاکاری‏ هایی که داشت آخرالامر با عزاداری امام حسین علیه ‏السلام مقابله می‏ کند. نکته این است که توجه به امام حسین علیه ‏السلام یعنی نفی پوچ ‏انگاری غرب. تمام دشمنی دشمن در مقابله با امام حسین علیه ‏السلام پیدا می ‏شود. انقلاب اسلامی با فرهنگ کربلا پیروز شد؛ ماه محرم بود که کار را یکسره کرد.
سولیوان سفیر آمریکا در ایران (سال 57) می‏ گوید: «شاه گفت اگر از محرم سالم بگذریم پیروز می‏شویم». شاه خودش را از کربلا ضربه‏ پذیر می ‏بیند.

معاویه می‏ داند که عده ‏ای تحت تأثیر جو جامعه زندگی می‏ کنند و لذا نقشه و حیله خود را از همین جا شروع می ‏کند و همان‏ها را طعمه‏ ی سیاست‏های خود قرار می ‏دهد، و چنین انسان ‏هایی هم کم نیستند.

معاویه حکومت زورمدارانه ‏ای را برپا کرد که انسانی که دارای اقتدار روحی است آن شرایط را نمی‏تواند تحمل کند، ولی انسانهای بی ‏محتوا، به راحتی طعمه پوچی زمانه ‏ای می ‏شوند که ترس بر آن حکومت می‏ کند و آلت دست قرار می‏ گیرند.
در زمان سه خلیفه، انسانها به نهایت پوچی رسیدند، حدود سی سال مردم مشغول همه چیز شدند بجز مشغول معرفت دین. و لذا به راحتی آلت دست جو ترس گشتند.
در شرایط ترس وقتی انسان بی ‏محتوا شد، دیگر اراده نمی‏کند تا هر طور که خواست زندگی کند. انسان بی ‏محتوا فقط به زیستن فکر می‏کند و نه به چگونه زیستن، و به صرف ماندن می ‏اندیشد، چرا که ماندن را زندگی می ‏پندارد. صرف ضرورت زیستن، او را در برابر واقعیت تسلیم و خاضع می‏کند و معاویه چنین روانی را که جامعه را فراگرفته بود می‏ شناسد و نه تنها در صدد درمان آن نیست بلکه تلاش می‏کند پایه حکومت خود را بر چنین روان اجتماعی بنا کند. او آرزویی بهتر از این ندارد که مردم در همین شرایط فکری بمانند.

معاویه کسی نبود که همه او را بپذیرند ولی کاری کرده بود که این نپذیرفتن برای او مشکلی به وجود نیاورد و همه تسلیم او شوند؛ به این معنی که باور کنند در برابر او نمی‏توان کاری کرد. و لذا بسیاری از صحابه و تابعان، به امام حسین علیه ‏السلام می‏ گفتند: کاری نمی‏توان کرد. و حسین علیه ‏السلام آمد که کاری بکند و این شعار «کاری نمی‏توان کرد» را که امنیت فرهنگ معاویه در آن نهفته است بشکند. حالا بعد از مرگ معاویه هم همین فرهنگ ادامه پیدا کرد.

وقتی تفکر و علم و دین، مدار و محور زندگی انسان و جامعه نباشد، چنین انسان و جامعه ‏ای خیلی زود با ترس به خضوع می ‏آید و حتی برای فرار از حیطه ‏ی وحشت، به تملق می‏ افتد و چاپلوسی و اظهار محبت به شخص ستمگر را پیشه می‏کند.

خودکامگان در این شرایط بدون هیچ مقاومتی ابتکار عمل را به دست دارند و به مدد ترسی که ایجاد کرده‏اند در امنیت زندگی می‏کنند. و حسین علیه ‏السلام در چنین شرایطی زندگی خود را بر اساس توکل و علم و ایمان انتخاب می ‏کند و جو زمانه او را از خود بازنمی ‏ستاند. حسین علیه‏ السلام به وضع موجود صحه نمی ‏گذارد.

ترس، منشأ انتخاب

همه چیز بر مبنای ترس تنظیم شده است. معاویه بر اساس ترس بیعت می ‏گیرد، ترس، حافظ نظم زمانه شده است و ترسوهای چاپلوس میدان‏داران چنین نظامی هستند. حتی معاویه خوب می داند که در زمان خلافت علی علیه‏ اسلام می‏تواند با ترسی که در حوزه حکومت علی علیه ‏السلام ایجاد می‏کند مقاومت مردم را از بین ببرد و عملا در حوزه حکومت حضرت اختلال ایجاد کند.

هر انسانی تا آگاهی به زمان خود نداشته باشد و راه رهایی از طلسم زمانه را نشناسد نمی ‏تواند درست زندگی کند. عظمت نهضت امام حسین علیه ‏السلام این است که یک خودآگاهی برای شناخت و تحلیل همین عهدی که در آن زندگی می‏ کنیم به ما می ‏دهد. مشی و روش دشمنان ما، مشی و روش ترس و رعب و پوچ کردن زندگی و سازش و چاپلوسی بوده است. و راه مقابله هم تنها راه اباعبدالله است تا بتوانیم حیله ‏های دشمن اموی رمی را درست تحلیل کنیم و طعمه او قرار نگیریم، چرا که واقعا پیچیده است.

اباعبدالله علیه ‏السلام به ما خودآگاهی ‏ای می ‏دهد که هیچ وقت تلاش و تحرک مطابق با آن روش به شکست منتهی نمی ‏شود. دشمن امروز همان دشمن حسین علیه ‏السلام در کربلا است. در کربلا یک امام معصوم آمد تا فرهنگ دشمن را با تمام ابعادش به ما نشان دهد و راه مقابله همه جانبه با آن را به ما بنمایاند. بقیه ائمه (علیهم‏السلام) نیز حافظ رسالت کربلا بوده ‏اند.

عهد حسینی، عهدی پایدار

غربزدگی امروز می‏خواهد ما را از عهد حسینی جدا کند. امروز هم دو عهد و دو جبهه در کار است: یکی عهد و جبهه‏ ی حسینی که حیات انسانی را معنی ‏دار می‏ کند، و دیگری عهد و جبهه‏ ی ترس و پوچی که همه زندگی را تباه می‏کند.

در فرهنگ معاویه ‏ای فکر و اخلاق و تربیت و ادب همه رمی شد و هیچ کس نفهمید که حقیقت اسلام در حال از بین رفتن است و حتی متوجه نشدند آن نمازی که در فرهنگ معاویه خوانده می‏شود نماز نیست، چنان که حج ‏اش نیز حج نیست. در اردوگاه حسین علیه ‏السلام و با ملاکی که حسین می ‏دهد، فرهنگ رمی همه چیزش باطل و شیطانی است. بهداشت فرهنگ رمی معاویه یعنی فاصله گرفتن از ملکوت، و مقصد را «تن» انگاشتن و به حیوانیت بیشتر پرداختن. ولی همان بهداشت در فرهنگ حسینی «من الایمان» است.

راستی چه ساده ‏اند آن‏هایی که می‏خواهند با آشتی با فرهنگ غرب حقی را برای انقلاب حفظ کنند. ارزش‏ های جهت ‏دهنده از درون فرهنگ کفر صادر نمی ‏شود بلکه از درون فرهنگی برمی ‏خیزد که تسلیم زندگی پوچ دنیازده‏ ی اموی نشده است.

انسانی که پوچی خود را نمی‏ خواهد ولی شرایط پوچ‏ گرایی فرهنگ اموی را می ‏پذیرد، راه جدیدی پیشنهاد نمی ‏کند و از انحرافی به انحرافی پا به پا می‏ شود و حسین علیه‏ السلام مقابل فرهنگ اموی می ‏ایستد و عالم دیگری را پیشنهاد می ‏کند که سراسر، غیر فرهنگ اموی است، نه اینکه با چند انتقاد جزیی بخواهد با آن فرهنگ روبرو شود. اصلا عالم حسین علیه ‏السلام عالم دیگری است و بر عکس، فرهنگ غیر الهی، سراسرش پا به پا شدن از خطایی به خطایی دیگر است. تا زیر سقف چنین فرهنگی هستید از ستونی به ستون دیگر پناه برده‏ اید، ولی از تمام این فرهنگ آزاد نشده ‏اید چون عالمتان عالم فرهنگ رمی است. باید عالمتان عالم حسینی شود تا نجات پیدا کنید. این جاست که همواره یک کارشناسی می‏ آید و بقیه کارشناسان را تحقیر می‏ کند و خودش حرفی می‏ آورد، و بعد کارشناس دیگری می‏ آید و قبلی را تحقیر می ‏کند؛ چرا که فرهنگی که به معصوم وصل نباشد از خطایی به خطایی دیگر پناه بردن است.

فرهنگی که انسان را قربانی می ‏کند

حسین علیه‏ السلام این را خوب فهمید که در نزدیکی به فرهنگ رم، انسانیت قربانی می‏شود، و نه تنها در آن جو غالب مایوس نشد و مقابله کرد، بلکه راه نجات را به ما نشان داد.

آن قدر قله‏ ی فرهنگ اومانیستی انسان‏ کش غرب بلند است و انسان فکر می ‏کند هرگز نمی‏توان بر آن غلبه کرد که قلب او را یأس فرامی‏گیرد و تنها راه را تسلیم و تملق و چاپلوسی می‏داند. رفتار بسیاری از کسانی که مبلغ فرهنگ غربند به جهت یأسی است که وجودشان را پر کرده است و باور نمی‏ کنند راه نجاتی هست؛ لذا خود را تسلیم آن کرده و به تملق آن تن داده‏ اند.

حسین علیه ‏السلام بود که از قله ‏ی فرهنگ رمی معاویه فراتر رفت و راه نجات را به ما نمایاند که باید انسانیت خود را جز به خدا به هیچ چیز دیگر نفروشید و در این راه جان را به عشق الهی گرم نگهدارید و برای حفظ تن - که تنها راه نفوذ فرهنگ اومانیستی است - خیلی ارزش قائل نشوید. در آن حال همه ابهت ‏های آنها زیر پای شماست.

در فرهنگ کاخ سبز معاویه همه انسانیت قربانی می‏شود، دیگر نه دین می ‏ماند و نه اخلاق آنگاه انواع رخوت ‏ها و شک‏ ها و انزواها ظاهر می ‏شود، و حسین علیه ‏السلام راه درمان را مقابله با ریشه این تفکر دانست، حال چه شهید شود و چه بماند. مهم این است که راه، نشان داده شده است حتی به قیمت خون، چرا که خون توان زیادی دارد و پیامی که با خون است هم بیشتر می‏ ماند و هم روشن‏ تر و عمیق ‏تر است.

آری در نهضت کربلا راه، نشان داده شده است تا انسانیت قربانی نشود. این راه به خون نزدیک شد تا روشن ‏تر و پایدارتر بماند، وگرنه اصل مشی و حکمت حسینی، مشی و حکمت مقابله با رخوت و شک و انزوا و پوچی و اضمحلال است که فرهنگ رمی معاویه، آن را تبلیغ می ‏کند.

وقتی بشر در سیطره قوانین حاکمیت غیردینی از اختیار و انتخاب زندگی، آن طور که می ‏خواهد زندگی کند بازبماند دیگر معنا ندارد با فرهنگ حاکم کنار نیاید، هر چیزی رعایت شود رعایت حاکمیت جور است، و تصدیق سیطره باطل و اثبات صورت حیوانی انسان. لذا مقابله و سر باز زدن در مقابل کل حاکمیت جور، تنها راه است، و حکمت حسینی جز یک نوع ژرفانگری، و پشت کردن به کل چنین فرهنگی نبود.

درست بر عکس عده ‏ای مقدس‏ مآب و به اصطلاح روشنفکر آن دوران که ریشه را رها کرده و به شاخه‏ ها پریده بودند و در واقع با این کارشان یک امنیت و مشروعیتی برای ریشه‏ ی انحراف ایجاد شده بود.

اگر ما هنوز زنده ‏ایم چون از دم حسینی نفس گرفته ‏ایم و لذا می ‏توانیم انتخاب آزاد بکنیم. امام خمینی (رحمة الله علیه) در قرن بیستم، قهرمان این انتخاب آزاد است و مقام معظم رهبری (حفظه الله) نیز از همان چشمه نوشیده است که می‏ گویند: «بحمدلله ما زنده و پایداریم» و اصلا با این همه حیله‏ های جهان غرب یأسی نمی ‏شناسند.

وقتی صراط مستقیم خانه ‏نشین شود برترین ارزش‏ها - یعنی امام معصوم - بی‏ ارزش می‏ شود و باطل، خود را حق جا می ‏زند. ارزش‏های دروغین آبرو می گیرد، و مذاهب بی ‏شمار جانشین مذهب حق می‏ شود، و هر گروهی قداست می‏ یابد، چون عده ‏ای آمده ‏اند و می‏ گویند هیچ چیز مقدس نیست، و صراط های مستقیم به وجود می ‏آید چون صراط مستقیم خود خانه ‏نشین شده است، و حکمت حسینی، شوریدن بر همه این حیله ‏هاست. و لذا آنها را در کاخ ‏های روشنفکری خود رها می ‏کند تا جدا از مردم در تنهایی ذهن خود بریده از روح معنوی صراط مستقیم دین، فرمایش بفرمایند که: دین قبض و بسط دارد و نتیجه بگیرند، چون همه آنچه از مفهوم دین داریم بشری است، و بشر هم که قداست ندارد، پس همه آنچه از دین، تتبع شده است غیر مقدس است، و آخر الامر می ‏خواهند هیچ چیز غیر خودشان مقدس نباشد، و این قصه ‏ای جدید نیست. قصه‏ ی قداست‏ زدایی در دین، پیشینه‏ ای دیرینه دارد. دشمن گاه علنی حمله می ‏کند و گاهی هم به زبان دوست.

معاویه فرزند فرهنگی است که کینه و عصبیت جاهلیت عرب را با فرهنگ بزک کرده ‏ی نیهیلیستی اومانیستی رمی ترکیب نموده و اساسی‏ ترین و مبنایی ‏ترین برخورد را با اسلام کرده و دقیقا به مقابله با تمام اسلام آمده است.

امروز هم راه مقابله با غرب جز از راه حسین عیه السلام، یعنی عشق به حق و پاکبازی در راه دین نیست، و این راهی است که جان‏ ها را آفت ‏ناپذیر و حیات را پرنشاط، و دشمن را مأیوس می ‏کند.

از خداوند می ‏خواهیم ما را به فرازی از شعور و حکمت حسینی برساند تا هم معنی آن نهضت و حکمت بزرگ را بفهمیم، و هم عزاداریهای خود را به اوج برسانیم، و در راه اتحاد بیشتر با مقام والای اباعبدالله علیه‏السلام به حیات نوینی دست یابیم.

انشاءالله

* برگرفته از بیانات استاد اصغر طاهرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی