اگه پول داشته باشی چطوری خرجش می کنی ؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز : سه شنبه
سفره داران: امام علی بن الحسین زین العابدین، امام محمد بن علی الباقر و امام جعفر بن محمد الصادق سلام الله علیهم
* در محضر میزبان:
امام سجاد سلام الله علیه:
«همانا مردم زمان غیبت او که به امامت او قائل و منتظر ظهور او هستند برتر از مردمان همه زمانها هستند، زیرا خدای متعال به آنها آن اندازه از عقل و شناخت داده که مسأله غیبت برای آنها به منزله شهود شده است»(1)
-- اگه پول داشته باشی چطوری خرجش می کنی ؟ --
اجازه میخواهم چند عبارت و جملة خواندنی را قلمی کنم. عبارات و جملاتی که در وقت مطالعه خواننده را از ظرف زمان و مکان خارج میکند و به شرط آنکه چشمش خیره بر روز و اخبار و حوادث روزانه نمانده باشد او را متذکر میشود.
اولی، اولی آیهای بود که در لابهلای چند بیت شعر بر سنگ گور یک شهید والامقام، در بهشت زهرای تهران نوشته شده بود. واسپس دو دهه، ابیات از خاطرم محو شده اما عصارة آن که همان آیه باشد بر قلبم حک شده است:
«لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا مما تحبون»، هرگز به مقام ابرار، صاحبان بَر، نمیرسند مگر آنکه انفاق کنند آنچه را که دوستتر دارند.
پوشیده نیست که جنات نعیم یکی از هدایا و نعمات خداوند به ابرار است.
این رتبه شایستة همان مردان است که در طرفةالعینی جان شیرین را تقدیم حضرت دوست ساختند. «هر که شد کشتة او نیک سرانجام افتاد». کمیت و کیفیت خدمتگزاری هماره بستة «آگاهی و توانایی» است و کمیت و کیفیت صله و تحفة صاحب نعمت نیز در نسبت با قدرت و دارایی او نیست.
آن زمان که آزادهمردی چون حسین، جملة دارایی خود را در ظهری داغ، بیطلب مابهازاء، بر سر دست گرفت و تقدیم آستان حضرت دوست ساخت، آن شرف را یافت که به قول جناب سید محمد مهدی میرباقری، روز حسین سلام الله علیه محور ایامالله شود.
ایامالله به سه روز تفسیر شده است: «ظهور، رجعت و قیامت» و امام حسین علیه السلام در هر سه محورند، زیرا شعار لشکریان امام زمان عجل الله فرجه در روز ظهور «یالثارات الحسین» است و اولین نفر در رجعت اباعبدالله الحسین خواهند بود و در قیامت نیز، وقتی پرچم امام حسین سلام الله علیه میآید معلوم میشود، هر چه آدم به درد نخور در طرف شیطان است و همة آدمهای خوب در طرف سیّدالشهدا سلام الله علیه. از همین جا از زبان اهل بیت علیهم السلام نقل شده است که: همة ما اهل بیت کشتیهای نجاتیم ولی، سفینة الحسین اسرع، امّا کشتی حسین سریعتر است. سیر بندگان در کشتی حسین به سوی خدا سریعتر است و تجلی خدا هم به سوی او سریعتر است. چه کسی در انفاق مال و عیال و جاه و فرزند و جان، آن هم به شیوهای منحصر به فرد در طریق الیالله به پای حسین سلام الله علیه رسید؟
دومی، پاسخ دلنشین امام محمد باقر علیه السلام خطاب به یکی از علاقمندان اهل بیت است که خود را شیعة امام معرفی میکرد. حضرت میپرسند: اگر مالی داشته باشی در چه طریقی خرج میکنی؟ میگوید: (مثلاً) برای خود چنین و چنان خرید میکنم و...
امام میفرماید: تو از دوستداران مایی و نه از شیعیان ما. ما اگر چیزی داشته باشیم همه را به شیعیان میبخشیم.
هر یک از ما، سهمی از دارایی را در طریق امام و اهلبیت سلام الله علیهم صرف میکنیم و سهم بزرگتری را برای خود نگه میداریم. اصل و محور خودمانیم و امام در حاشیه زندگی ما جای دارد. سنتهایی را به جای میآوریم آن هم به امید پاداش و استخوان سبک کردن و با هزار ترفند نیز آن سهم را کم و کمتر میکنیم.
وه که اگر دانسته شود آن مردان نیک از قبیلة ایمان و رستگاری چگونه جبران میکنند و چهسان مینوازند، به یکباره چونان حسین در طریق حق، همه دانستهها را در طریق امام حق و مبین ایثار میکردیم.
سومی، این عبارت متکی به برهان محکم است که آیتالله جوادی آملی فرمودهاند: «انسان در عصر غیبت یا منتظر است یا گرفتار جاهلیت». در عصر غیبت قسم سوم نداریم: یا مردم منتظران راستین ظهور ولیعصر ارواحنا له الفداء اند یا اگر منتظر نشدند در جاهلیت به سر میبرند».
عموماً چیزی را پاس میداریم و برایش هزینه میکنیم که آن را بیشتر میشناسیم، بدان نسبت داریم و بدان دلبستهایم. میزان هزینة «جان و مال» در هر طریق، نسبت و علقة ما را به آن طریق مینماید.
گاه، هدایا و نذورات ما نیز در پیشگاه حضرات معصومین سلام الله علیهم به امید دستیابی به مال بیشتر و یا دیگر خواستههای دنیایی است و نه خود حضرات.
چهارمی، این عبارت زیبا از حضرت زینالعابدین علیه السلام است که فرمودند «خود را وقف ما(امام و اهل بیت)کنید».
در فاصلة میان نهم ربیعالاول، آغاز امامت و شروع غیبت کبری، حضرت تنها از طریق نواب خاص با مردم و شیعیان در تماس و ارتباط بودند و پس از آن، فصل غیبت چنان دامن گسترد که علیرغم گذار قریب به 1200 سال همچنان در حسرت دیدارش روزگار را در سختی و عسرت میگذرانیم و آه سرد از نهاد برمیکشیم.
راز این طولانی شدن دوری و غیبت را تنها خدا میداند و زمان به سر آمدنش را امّا، برخی عبارات صادره از سوی آن امام عزیز برای مردانی خاص چون شیخ مفید رحمة الله علیه حکایت از آن میکند که به قول حافظ شیرازی، «تو خود حجاب خودی» چنانکه فرمودهاند: «از ما دور نساخته است آنان را مگر به عهدی که با ما دارند وفا نمیکنند» و یا «مگر کردارهای آنان که به ما میرسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است».
بیآنکه واقف بر وسعت و ژرفای عمل خود باشیم، باعث طولانیتر شدن غیبت شدهایم. عمل ما فضا را تنگ و ناامن ساخته و زمینههای حضور حضرتش را از بین برده است.
مگر جز این است که جملة دارایی و نعمات آشکار و نهان، به اذن الله، در ملکیت حضرت صاحبالزّمان سلام الله علیه است؟ و همة خلایق روزی خوار او و او نیز شاهد بر آشکار و نهان ما؟
چه سهمی از همة آنچه را از سوی او دریافت میکنیم برای او، در مسیر او و به نام او هزینه میکنیم؟ چه سهمی از اوقات، اموال و دارایی و توانایی فراوانمان را؟
با این شیوه چگونه میتوان در صف ابرار درآمد، در خیل شیعیانش، در جمع منتظرانش و بالاخره زمینهسازان ظهور مقدسش؟!
آیا مجالی برای سر در جیب تفکر فرو بردن مانده است؟(2)
... اشاره فرمودید که مستحب است دعای ندبه در اعیاد اسلامی و شیعی قرائت شود، با توجه به اینکه معنای ندبه، گریه و زاری است چه نسبتی میان این دو وجود دارد؟
آیة الله کریمی جهرمی: سؤال جالبی است و تاکنون با آن برخورد نکرده بودم. دعای ندبه دعای آه و اسف و افسوس خوردن در فراق محبوب، حضرت بقیةالله صاحبالزمان سلام الله علیه است. رابطه میان ایندو یک تناسب بسیار لطیف است. مرحوم غروی اصفهانی در یکی از اشعارش میگوید:
آمد بهار و بی گل رویت بهار نیست // باد صبا مباد چو پیغام یار نیست
دلدادگان و علاقمندان خاندان پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلم با قرائت این دعا در چنین ایامی میخواهند اعلام کنند امروز روز شادی است ولی ما بی تو آن نشاط و شادی واقعی را نداریم و زمانی ما آن خرسندی و طراوت را پیدا میکنیم که تو بیایی. الان ما بر اساس تعبد است که این ایام را عید میگیریم والاّ عید حقیقی ما پس از ظهور است.
نسبت دومی که میشود بیان کرد، اینکه عید ما زمانی عید واقعی است که به یاد تو باشیم. در اشعاری منسوب به امام سجاد سلام الله علیه آمده:
و نحن أعیادنا مآتمنا // اعیاد ما ماتمهای ماست.
یعنی ما در ایام عید، ماتم داریم که چرا حق به حقدار سپرده نشده است. خلاصه اینکه با همین اشک و آه و سوز و گدازها خودمان را آرام میکنیم و روز برای ما عید میشود.
این «جزوه ها»ی درسی، پریشان تر از آنند که مرا نظام شایسته ای بخشند. «جبر»، دلم را منقبض می کند و «مثلثات »، دلم را به «دلتا» می کشاند. سرم گیج می رود و از زمین و زمان، «تو» را می خواهم. «دانشگاه »، جز تو، همه چیز را به من می رساند و من، نمی دانم که تو می دانی یا نه...؟ اگر بدانی که نظم تاریخ به هم می خورد. معشوق، «نباید» از حال عاشق با خبر باشد، این را استاد ادبیاتمان می گوید. ایشان، مرد بسیار محترمی است، اما فقط استاد ادبیات ماست. «استاد اخلاق اسلامی » ما، نمازش را اول وقت می خواند، اما هزار هزار سؤال ناگفته ام را نمی داند.
پرسیدم: «کجاست؟» گفت: «نمی دانم ». پرسیدم: «کیست؟» گفت: «نمی دانم».
پرسیدم: «هست؟» گفت: «البته »... و من، نپرسیدم، ستودم.
هوای این ناحیه، بارانی است، باران من!... کویرم و عطش، سینه ام را داغ عشق کوبیده است.
این جزوه ها، پریشان تر از آنند که مرا نظام شایسته ای بخشند... «بینش اسلامی » من، کمترین ضریب را دارد. برای دانشکده «دوست داشتن »، «پیش دانشگاهی »، «معرفت » لازم است. دست کم، «پنج » واحد... اینکه جور نمی شود؟... باشد،چه چیز ما جور می شود که این یکی نمی شود؟ هر وقت جور شد که ببینمت، این نیز جور خواهد شد.
باور کن!... همین که دور باشی، بهتر است. به حضرتت که دوست دارم هرگز از حالم خبر نشوی. دلت می گیرد. این قلمهای شکسته چه کرده اند، جز به «زاویه فراموشی » کشاندن تو؟...
سرم گیج می رود و خانم جان، مدام فکر می کند که هذیان می گویم. می گوید: «عاشق شده؟... درمون عاشق، زندگیه...» اولش را درست می گوید و آخرش را اشتباه، مثل تصور اول حال من از تو. «سرداب » چه می فهمد که «نیمه شعبان » خودش یک ماه است. «لیلة القدر»، هر سال، در یک شب، ظهور می کند. ماه، فقط سی روز نیست. بهار، اولین فصلی است که ماههایش سی و یک روز می شود. این یک روز، مال تو... جمعه که قابل تو را ندارد! جمعه، تنها روزهفته است که تنها یک «نقطه » دارد. تو، در همان نقطه ای، که جمعه دارد. خوانایی آن، به همان نقطه است که گاهی هویتش را تغییر می دهد و می شود «خال هاشمی » تو...
خفاش، هیچ وقت تفسیر درستی از خورشید به دست نمی دهد... مشکل، سواد نیست. دانشکده، یک راه عاشق شدن را می گوید: هفتاد و یک راه دیگرش، در خاطر نینوایی توست.
شعبان، تولد تو را می شناسد... و من نیز... که تو را نمی شناسم.
این جزوه ها... این جزوه ها...
سرم گیج می رود، تو می آیی... چشمهایم بارانی اند و دلم، خشک است. «باران » من! «احسان » کن!
غم و غصه در دنیا اگر غم دوری مهدیعلیهالسلام نباشد، همان گرفتاریهایی است که از یاد او باز میدارد. از خدا میخواهیم این غصهها را بر طرف سازد:
اللَّهُمَّ الْمُمْ بِهِ شَعَثَنا وَ اشْعَبْ بِهِ صَدْعَنا...
خدایا به برکت حضرت مهدی علیهالسلام گرفتاریِ ما را التیام بخش و شکستگی ما را ترمیم فرما. خدایا هر غم و غصهای را به وسیله او از ما کفایت فرما و آنها را بر طرف کن و ما را از شر بلاهای حتمی نجات ده. خدایا ناراحتیها و سوز دلها را بوسیله او بر طرف فرما.
ـ همخوانی : «اگر ز کوی تو بویی به من رساند باد تمام هستی خود را به باد خواهم داد بیا بیا یبن الزهرا بیا بیا یبن الزهرا بهار پرجوانه ای گل من ای گل نرگس به حال من نظاره ای گل من ای گل نرگس»
فرمت: MP3
زمان: 4 دقیقه و 2 ثانیه
حجم: 947 کیلوبایت
پی نوشت ها:
1. اکمال الدین و اتمام النعمه شیخ صدوق،ص320
2. استاد شفیعی سروستانی، با اندکی تغییر