تنها موجود «خودی» مایه آرامش!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
آباد شدن دل، اندوه و ملال را می زداید
گرایش های مختلفی که آدمیان را به این سو و آن سو می کشانند، غم افزا و ملالت آور نیز هستند و موجب تنگ حوصلگی و غفلت می شوند. آباد کردن دل به یاد خداوند، دل را از چنگال این اندوه ها و شادی ها می رهاند و به آن جهت واحد می بخشد. از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که:
لا تکثر والکلام بغیر ذکر الله فان کثره الکلام بغیر ذکر الله تقسوا القلب(1)
در غیر ذکر خدا زیاده سخن نگوئید، چون زیاده سخن گفتن در غیر ذکر خدا، قلب را سخت می کند.
قساوت قلب نوعی ویرانی قلب است که در اثر تشتت دل در غیر یاد خدا حاصل میشود. در حدیث آمده است که:
ما ضرب عبد بعقوبه اعظم من قسوه القلب(2)
هیچ بنده ای به عقوبتی بزرگتر از قساوت قلب مجازات نشده است. و این همان مجازاتی است که خداوند بر بنی اسرائیل فرود آورد.
فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیه(3)
چون پیمان شکنی کردند از رحمت خود دورشان کردیم و قلب هایشان را سخت ساختیم.
جهت واحد در دل داشتن و دل را از تشتت یادهای مختلف رهانیدن کلید آبادانی دل است. و این نمی شود مگر به یاد خدا.
اصل صلاح القلب اشتغاله بذکر الله (غرر الحکم)
در عین حال یاد خداوند به دل آدمی شایستگی همنشینی با موجودات عالی و قدسی را می بخشد. هر موجودی در کنار همجنس خود آرام می گیرد و اگر آن همجنس را از او بگیرند بی قرار خواهد شد. تنها موجودی که همجنس دل و «خودی» است و به او آرامش می بخشد، خداوند و آدمیان خدا صفت هستند. چیزهای دیگر ممکن است به ظاهر برای انسان سکونی فراهم بیاورند، اما مجازی و موقتند و نمی توانند این نقش را تا به انتها ادامه دهند. بنابراین نخستین توصیه همان است که خداوند فرمود:
اذکروا الله ذکرا کثیرا (4)
خداوند را بسیار یاد کنید.
اذکروا الله شاه ما دستور داد
اندر آتش دید ما را نور داد(5)
خداوند خود گفته است که مرا یاد کنید، یعنی هم به ما آدمیان اذن داده است و هم فرمان.
اذکرونی اگر نفرمودی
زهره ی نام او که را بودی
اگر خداوند اجازه نداده بود که نام او را ببرند، هیچ کس جرأت نمی کرد از او سخنی بر زبان آورد. امام زین العابدین سلام الله علیه در یکی از مناجات های خود میفرمایند:
الهی لولا الواجب من قبول امرک لنزهتک عن ذکری ایاک، علی ان ذکری لک بقدری لا بقدرک و ما عسی ان یبلغ مقداری حتی اجعل محلا لتقدیسک و من اعظم النعم علینا جریان ذکرک علی السنتنا و اذنک لنا بدعائک و تنزیهک و تسبیحک(6)
خدایا اگر پذیرش امرت واجب نبود (که فرمودی «مرا یاد کنید») تو را هیچگاه یاد نمی کردم، با وجود این که یاد من از تو به اندازه ی خود من است نه به اندازهی تو و مگر ظرفیت من چه قدرست که بتوانم محل تقدیس تو قرار گیرم؟ آری این از بزرگترین نعمت های تو بر ماست که یاد تو بر زبان های ما جاریست و مجاز و مأذونیم که تو را بخوانیم و تنزیه و تسبیح نمائیم.
لذا هم این اذن و هم آن فرمان هر دو مستوجب شکر گزاری اند و آن شکر عبارتست از اطاعت فرمان و به مقتضای آن اذن عمل کردن. و این تجربه عموم عارفان است که:
چون درآید نام پاک اندر دهان
نی پلیدی ماند و نی اندهان(7)
عام میخوانند هر دم نام پاک
این عمل نکند چو نبود عشقناک(8)
همه، البته نام خداوند را بر زبان می آورند، ولی از آن اثری نمی بینند. این ذکر هنگامی کارساز است که عاشقانه باشد. یعنی دلبستگی های مختلف را به هم واحد تبدیل کند و قبله ی آدمی را یکی نماید.
پی نوشت ها:
1. بحار الانوار، ج 71، ص 281
2. بحار الانوار، ج 78، ص 164
3. سوره مبارکه مائده، 13
4. سوره مبارکه احزاب،41
5. مثنوی، دفتر دوم، بیت 1715
6. مفاتیح الجنان، مناجات ذاکرین (خمس عشر)
7. مثنوی، دفتر سوم، بیت 188
8. مثنوی، دفتر ششم، بیت 4038