ای صبح بی پایان ترین یلدا
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
در این شب یلداى غیبت
سکوتى سخت بر شب سایه افکنده است
شهر، در پشت سکوتى سهمگین خفته است
چشمها در خواب غفلت غوطه ورند
و تنها شمع بیدار است
و مى سوزد
تا آن لحظه موعود فرا رسد...
در آستانه شب یلدا ! که مقارن با ایام اربعین سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام است، و در بی مهری کامل اصحاب فرهنگ و رسانه که همواره مناسبت ها را به (ملی و مذهبی) تقسیم کرده اند و انگار نه انگار که ملیت ما در پرتو مذهب ما و هویت ما در پناه باور و اعتقاد ما معنا پیدا می کند؛ قصد دارم تا از «صبح بی پایان ترین یلدای عالم» بنویسم، باشد که طبع لطیف حضرتش را بیاراید و لبخند رضایتی بر لبان پرمهرش بنشاند... ان شاءالله
ـ در سوره مبارکه شمس چنین می خوانیم :
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحیهَا(1) وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَیهَا(2) وَ النَّهارِ إِذَا جَلَّیهَا(3) وَ الَّیْلِ إِذَا یَغْشَیهَا(4)
قسم به آفتاب و تابش آن (هنگام رفعتش).(1) و قسم به ماه آن گاه که در پى آفتاب تابان در آید. (2) و قسم به روز هنگامى که جهان را روشن سازد. (3) و به شب وقتى که عالم را در پرده سیاهى کشد. (4) _ سوره مبارکه شمس
محمد بن العبّاس: [در معنی آیات] از محمد بن القاسم، از جعفر بن عبدالله، از محمد بن عبدالله، از محمد بن عبدالرحمان، از ابوجعفر قمّی، از محمد بن عمر، از سلیمان دیلمی، از حضرت ابوعبدالله امام صادق علیه السلام روایت آورده که گفت:
از آن حضرت،راجع به فرمایش خدای عزوجل: (قسم به آفتاب و تابش آن (هنگام رفعتش) پرسیدم. فرمود:
«خورشید، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. [آن حضرت] برای مردم دینشان را واضح و روشن ساخت.»
عرض کردم: (و قسم به ماه آن گاه که در پى آفتاب تابان در آید.) فرمود: «او امیرالمؤمنین است که در پی رسول خدا صلی الله علیه و آله است.»
گفتم: (و قسم به روز هنگامى که جهان را روشن سازد.) فرمود: « آن امام از ذریه فاطمه نسل رسول الله صلی الله علیه و آله است که تاریکی جور و ظلم را می زداید. پس خداوند سبحان از او حکایت آورد و فرمود: (و قسم به روز هنگامى که جهان را روشن سازد.) منظور از آن حضرت قائم علیه السلام است.»
پرسیدم: (و به شب وقتى که عالم را در پرده سیاهى کشد.) فرمود: «آن امامان جور و ستم اند که به استبداد خود جدای از خاندان رسول صلی الله علیه و آله و سلم زمام امور را به دست گرفتند و به مسندی تکیه زدند که آن پیامبر از آنها نسبت به آن شایسته تر بودند. پس دین خدای را با ستم پوشاندند که خدای سبحان کار آنان را حکایت کرد و فرمود: (و به شب وقتى که عالم را در پرده سیاهى کشد.)»(1)
ـ و یا در سوره مبارکه لیل می خوانیم:
وَ الَّیْلِ إِذَا یَغْشىَ(1) وَ النَّهارِ إِذَا تَجَلَى(2)
سوگند به شب، هنگامی که فرا گیرد. و سوگند به روز هنگامی که جلوه گر سازد.
وه چه شب ظلمانی و تاریکی که از غیبت خورشید امامت دچارش شده ایم، وه چه روز روشن و نورانی که در انتظار دمیدن فجرش دقیقه شماری می کنیم.
از امام باقر علیه السلام پرسیدند: منظور از «شب فراگیرنده» در این آیه چیست؟ فرمود: دولتهای باطل که در برابر ولایت کبرای مولای متقیان علی علیه السلام عرصه ی گیتی را جولانگاه خود قرار داده اند و خورشید امامت با بی صبری انتظار می کشد که دولتشان سرآید. فرمود: و منظور از «روز جلوه گر» روز ظهور قائم اهل بیت است که به هنگام طلوع دولتش، دولتهای باطل از صفحه ی هستی ریشه کن می شوند. (2)
از روزی که حق را از مسیر خود منحرف کردند و خورشید خلافت به در خانه ی پسر ابی قحافه زانو زد، حکومت «یلدای فراگیر» آغاز گردید، حتی در حکومت حقه ی مولی امیرمومنان علی علیه السلام نیز افق خلافت از تیرگی ابرهای تیره و تاری چون طلحه و زبیر و عمروعاص خالی نشد، از این رهگذر دوران خلافت پنج ساله ی آن حضرت لحظاتی نورانی از یک شب ظلمانی بود، که ان شاء الله با درخشش خورشید فروزان امامت، تیرگی ها از افق زندگی زدوده خواهد شد و هرگز قدرت خودنمایی نخواهد یافت.
همانند کسی که در پیِ شب یلدایی، خسته از ظلمت و تیرگی، چشم به افق دوخته و دمیدن خورشید را آرزو میکند.
همانند کسی که در بیابانی بیانتها سرگردان مانده، تنها و وحشت زده رهنمایی را میطلبد.
همانند کسی که پس از تشنگیهای بسیار، با پنجههایی دردمند، زمین را کنده و در آرزوی جوشش آبی گوارا«لهله» میزند.
همانند کسی که در قحط سال بیباران، در کنار مزرعة عطشزدهاش، به امید پدیدار گشتنِابر رحمت دیده، به کرانههای آسمان چشم دوخته است.
همانند کسی که در حین بالا رفتن از کوهی، پایش لغزیده و دست به سنگی گرفته و کمکدهندهای را فریاد میزند.
همانند کسی که در کنار بستر بیماری عزیز، ترسان از جان دادن او، ورود طبیبی درد آشنا را لحظهشماری میکند.
باید انتظار کشید، باید دیده به راه امام زمان-علیهالسّلام- بود،باید هر صبح و شام چشم انتظار فرج ماند.
خدایا!
شب یلدای هجران را به یمن ظهور ماه کاملش کوتاه کن و به ما توفیق ده تا طلوع جمالش را از نزدیک ببینیم.
مهدی روح بزرگی است که در هیچ ظرفی نمیگنجد وجود مغتنمی است که تمام یافتهها، همه تمناها و تمامیت گذشته و حال و آینده را در خود دارد.
مهدی همه زمان، همه مکان و همه پهنای اندیشهها را در مینوردد تا به انسان وامانده درس آزادگی، سنت بودن و طریق شدن را بیاموزد. از ورای قرون چون کوهی استوار از صبر میآید. در دستان آسمانیاش برای سرکوبی نامردمان شمشیر میخروشد و برای هدایت مردمان قرآن میدرخشد.
در تیرهترین شب بشریت میآید. چون قامتبلند راستی در جنگل ناراستیها. عمامه محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر سر، پیراهن محمد صلی الله علیه و آله بر تن، قرآن در سینه، شمشیر علی علیه السلام در دست. با مهر زهرا سلام الله علیها، حلم حسن علیه السلام، شجاعت حسین سلام الله علیه، عبادت سجاد سلام الله علیه، علم باقر علیه السلام، صدق صادق علیه السلام، بردباری کاظم علیه السلام، رضای رضا علیه السلام، جود جواد علیه السلام، هدایت هادی علیه السلام و هیبت عسگری سلام الله علیه میآید.
غیبتش شب یلدای مشتاقان ستمدیده و ظهورش صبح راستین محبان به جان آمده اوست.
چگونه باید ساخت بنایی را که انسان منتظر در تمامیت عظمتش حیران جلوه خداوندی شود؟ چگونه باید پوشید جامه انتظار را تا از منکران مهدی عجل الله تعالی فرجه باز شناخته شد؟
چگونه باید در صحنه حیات حاضر شد تا کیان سرزمین اسلامی در امان ماند؟
رحمة للعالمین تک سوار دشت عشق که دلدادگان را صلا میدهد «موعود» همه آرزوی ما و شما است.
مولاجان! فضاى غبار آلودى است، یلداى غریبى است.
پس، در کدامین سپیده لایق، ذوالفقار تو سیاهى شب را مى درد و چشمان عاشق را به صبح صادق پیوند مى زند.
ای ساحل آرام بخش نجات
ای نور یزدان! ای مهر تابان! ای فروغ بی پایان! ای خورشید همیشه فروزان!
ای پرچم نجات در آغوش! ای چشمه سارِ عاطفه را نوش! ای غایب ناگشته فراموش!
ای هرکجا فساد، تو هادم! ای هرکجا نظام، تو ناظم! ای هرکجا قیام، تو قائم!
ای همه غم ها را تو پایان! ای همه دردها را تو درمان! ای همه نابسامانی ها را تو سامان!
هجر جانکاهت به درازا کشید، چشم ها فرو خفتند، جز چشمان شیدای شیفتگان، که در شب یلدای غیبت، طلوع خورشید جهان آرای تو را می جویند.
ای خورشید فروزان هستی
دریا طوفانی شد، زورق ها همه در هم شکستند، جز زورق سرخ چشم به راهان، که بر فراز امواج فتنه ها کرانه رهایی بخش تو را می طلبند
ای ساحل آرام بخش نجات!
شب تیره غیبت به درازا کشید اما به راستی در تاریخ «وصل و هجران» و در دفتر «عشق و حرمان»،
محبتی چنین دیرپا، محبانی چنین پابرجا، هیچ چشمی به خود ندیده است، اکنون یک هزار و یکصد و هفتاد و پنج سال است که «جذبه و ناز» و «راز و نیاز» ادامه دارد.
پی نوشت ها :
1. المحجة فی ما نزل القائم الحجة
2. تفسیر قمی، ج 2 ص 425.