مناجات در وقت اضافه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز : دوشنبه
سفره داران: کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی و حضرت سیدالشهداء امام حسین سلام الله علیهما
* در محضر میزبان:
سیدالشهداء امام حسین علیه السلام:
«هرکس حق معبودیت خدا را بهجا آورد، خداوند بیش از حدّ انتظار و کفایتش به او عطا مىکند.»(1)
-- مناجات در وقت اضافه --
در دین مقدس اسلام «نماز» در راس همه اعمال و عبادات قرار گرفته است چنانچه خداوند در اوصاف متقین که بهترین بندگان اویند می فرماید:
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُون(2)
« (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند و نماز را برپا مىدارند و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند»
این عبادت از آن چنان اهمیتی برخوردار است که نه تنها در دین اسلام بلکه در ادیان گذشته و در شرایط انبیای پیشین نیز در رأس همه برنامه ها و عبادات بوده است و لذا حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند برای خود و ذریه اش توفیق اقامه نماز را درخواست می کند و می گوید:
«رَبِّ اجْعَلْنىِ مُقِیمَ الصَّلَوةِ وَ مِن ذُرِّیَّتىِ»(3)
و حضرت لقمان در به پا داشتن نماز به فرزندش توصیه می کند:
«یَابُنىََّ أَقِمِ الصَّلَوة...»(4)
و حضرت عیسی آن را از وظایف اولیه اش می شمارد و می گوید:
«... وَ أَوْصَانىِ بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَوةِ مَا دُمْتُ حَیًّا؛ تا زمانی که زنده ام مرا به نماز و زکات توصیه کرده است».(5)
خلاصه در اهمیت نماز، همین بس که معیار قبول و رد همه اعمال و عبادات دیگر معرفی شده است.(6)
براین اساس است که حسین بن علی علیه السلام با پیام و شعارش، پیروانش را بر اهمیت نماز متوجه ساخته است و از یاران و اصحابش که در حساسترین شرایط از نماز حمایت کرده و حتی برای اقامه تنها یک نماز، جانشان را فدا کرده اند، تقدیر به عمل آورد است:
«اباالفضل! به سوی آنان برگرد و اگر توانستی همین امشب را مهلت بگیر و جنگ را تا فردا صبح به تاخیر بینداز امید است تا ما امشب به نماز، دعا و استغفار با پروردگارمان بپردازیم».(7)
«زیرا او می داند که من به نماز و قرائت قرآن و استغفار و مناجات پرودگار علاقه شدید دارم».(8)
امام علیه السلام این جمله را که حاوی دو پیام و شعار مستقل در بیان اهمیت نماز است، عصر تاسوعا هنگامی که دشمن به سوی خیمه ها حرکت نمود، خطاب به برادرش اباالفضل العباس علیه السلام ایراد فرمود؛ زیرا در مرحله اول به وی دستور داد که به سوی دشمن برود و علت حرکت نا به هنگام آنان را سؤال کند و پاسخ آنان این بود که دستور جدید و اکید از ابن زیاد آمده است که یا باید همین الان جنگ شود یا بیعت با یزید انجام گیرد.
وقتی حضرت اباالفضل این پیام دشمن را به امام ابلاغ نمود، در مرحله دوم آن حضرت مجددا این دستور را صادر فرمود. آری قرار بود عصر تاسوعا جنگ شروع شود، ولی امام علیه السلام برای اهتمام بر نماز و قرائت قرآن از دشمن فرومایه اش در خواست مهلت نمود.
«ابوثمامه! نماز را به یاد آوری، خدا تو را از نماز گزارانی که به یاد خدا هستند، قرار بدهد».(9)
«آری اینک اول وقت نماز است، از دشمن بخواهید دست از جنگ بردارد تا نماز خود را به جای آوریم».(10)
امام علیه السلام این جمله را که مانند جمله قبل، مرکب از دو شعار است، در پاسخ «ابوثمامه صیداوی» یکی از یاران وفادارش فرمود، آنگاه که او را در حال شدت جنگ متوجه گردید که اول ظهر است، لذا به آن حضرت عرض نمود:
«بنفسی انت؛ جانم به قربانت»، گرچه این مردم به حملات خود ادامه می دهند، ولی به خدا سوگند! تا مرا نکشته اند نمی توانند بر تو دست یابند و من دوست دارم آنگاه به لقای خدایم نایل شوم که این یک نماز آخر را هم با امامت شما به جای آورده باشم.»
«سعید! آری تو پیش از من در بهشت (برین) هستی».(11)
روز عاشورا برای ادای نماز ظهر، پیشنهاد آتش بس از سوی حسین بن علی علیه السلام عملا مورد موافقت قرار نگرفت و آن حضرت بدون توجه به تیرباران دشمن در بیرون خیمه ها و در مقابل صفوف اهل کوفه، به نماز ایستاد و چند تن از یاران با وفایش از جمله «سعید بن عبدالله» و «عمروبن قرظه کعبی» در پیش روی آن حضرت ایستادند و سینه خود را سپر کردند و در اثر تیرهایی که به سر و سینه آنان اصابت نمود، پس از نماز به روی خاک افتادند و به شهادت رسیدند.
سعید، پس از نماز آن حضرت که با ضعف شدید و با پیکر خون آلود افتاده بود، چشمش را باز کرد و امام را در کنارش دید که در روی زمین نشسته و خاک و خون از صورت وی پاک می کنند، در مقابل این محبت امام علیه السلام که سر از پا نمی شناخت، چنین عرض کرد:«اوفیت یا ابن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم؛ ای فرزند رسول خدا! آیا من وظیفه خود را به نیکی انجام دادم؟».
امام علیه السلام هم در پاسخ وی فرمود: آری تو پیش از من در بهشت (برین) هستی.
«عمرو! تو نیز پیش از من در بهشت (برین) هستی، از من به رسول خدا صل الله علیه وآله و سلم سلام برسان و به ایشان عرض کن که من نیز در پشت سر تو به سوی او خواهم شتافت».(12)
عمرو بن قرظه که در کنار سعید، افتاده بود و مکالمه او و امام را می شنید که چگونه آن حضرت به وی، وعده حتمی بهشت می دهد، او نیز از آن حضرت همان سؤال را نمود که «اوفیت یابن رسول الله؟؛ من هم وظیفه خود را به نیکی انجام دادم؟».
امام هم در پاسخ وی همان جواب را داد که به سعید داده بود و این جمله را نیز اضافه نمود که: «سلام مرا به رسول خدا برسان و به او عرض کن من (حسین) لحظات دیگر عازم دیدار تو هستم».
استاد شهید مرتضی مطهری رضوان الله تعالی علیه:
منطق شهید یعنی منطق کسی که برای جامعه خودش پیامی دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگری نمی خواهد بنویسد.
خیلی ها در دنیا حرف داشتند، پیام داشتند. در حفریاتی که دائما در اطراف و اکناف عالم می کنند، می بینند از فلان پادشاه یا رئیس جمهور سنگ نوشته ای در می آید به اینکه: منم فلان کس پدر فلان کس، منم که فلان جا را فتح کردم، منم که چقدر در دنیا زندگی کردم، چقدر زن گرفتم، چقدر عیش کردم، چقدر نوش کردم، چقدر ظلم و ستم کردم. روی سنگ می نویسند که محو نمی شود. ولی در عین حال روی همان سنگ ها می ماند، مردم فراموش می کنند، زیر خاک ها دفن می شود، بعد از هزاران سال از زیر خاکها بیرون می آید، تازه در موزه ها می ماند.(13)
امام حسین که مهاجم است و منطقش، منطق شهید؛ آن روزی که پیامش را در صحرای کربلا ثبت می کرد، نه کاغذی بود: نه قلمی؛ همین صفحه لرزان هوا بود. ولی همین پیامش روی صفحه لرزان هوا، چرا باقی ماند؟ چون منتقل شد روی صفحه دلها؛ روی صفحه دلها آن چنان حک شد که دیگر محو شدنی نیست.
عقیده به مبدأ و معاد مهمترین عامل جهاد و فداکاری در راه خداست، چنین اعتقادی در کلمات امام حسین سلا الله علیه و اشعار و رجزهای او و یارانش نقش محوری دارد. وقتی سپاه حکومت حرّ راه را بر کاروان امام بست، حضرت ضمن خطابهای که ایراد کرد،فرمود:
«تکیهگاهم خداست و او مرا از شما بینیاز میکند.»
روز عاشورا وقتی بیتابی خواهرش را میبیند، میفرماید:
«خواهرم خدا را در نظر داشته باش، بدان که همه زمینیان میمیرند، آسمانیان هم نمیمانند، هرچیزی جز وجه خدا که آفریدگار هستی است از بین رفتنی است».
صبح عاشورا نیز وقتی سپاه کوفه با همهمه رو به اردوگاه تاختند با خدا چنین مناجات میکند:
«خدایا! در هر گرفتاری و شدت تکیهگاه و امیدم تویی و در هر حادثهای که برایم پیش آید پشتوانه منی».
باور به معاد رشتههای علقه انسان را از دنیا میگسلد و به او یاری میرساند تا بتواند در مسیر عمل به تکلیف راحت از جان خود بگذرد. امام سلام الله علیه در اشعاری که بعد از شهادت مسلم انشاء فرمود، به این مسئله مهم اشاره میکند و میفرماید:
«اگر دنیا ارزشمند به حساب آید، سرای آخرت که خانه پاداش الهی است برتر و نیکوتر است و اگر بدنها برای مرگ پدید آمدهاند، پس شهادت در راه خدا برتر است».
در رجزهای یاران امام نیز این نکته کاملاً مشهود است؛ به عنوان نمونه وقتی «عمرو بن خالد ازدی» به میدان رفت، در رجز خویش چنین گفت:
«ای جان! امروز بهسوی خدای رحمان و روح و ریحان میروی و آنچه را که در لوح تقدیرت از پاداشهای الهی نوشته شده درمییابی، پس بیتابی مکن که هر زندهای مردنی است».
آرزوی جهانیِ همه مظلومین جهان، تحقق عدالت است که از وعدههای قطعی درباره حضرت بقیة اللَّه الاعظمعلیهالسلام است. عدالتی که گستردگی آن از یک شهر و کشور فراتر است و در برگیرنده تمام جهان است، آن هم در حالیکه ظلم و ستم در هر سوی جهان به اعلا درجه رسیده است. در دعاها این خواسته را چنین میگوییم:
اللَّهُمَّ امْلَأْ بِهِ الاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً...
خدایا، زمین را بدست او پر از عدل و داد کن همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. خدایا شکستگیها را بوسیله او ترمیم فرما و شکافها را التیام ده و ستم را بدست او بمیران و عدل را بوسیله او آشکار ساز.
خدایا شهرها را بوسیله او در امنیت قرار ده و بندگان را بوسیله او هدایت فرما، و همه جلوههای عدل را شکوفا کن.
خدایا، ظلمتهای ستم را با عدالت او به نورانیت تبدیل فرما و آتشهای کفر را بوسیله او خاموش کن و پیچیدگیهای حق و مجهولات عدالت را توسط او واضح فرما.
خدایا او را پناه مظلومان از بندگانت و یاور کسانی که جز تو یاوری نمییابند قرار ده.
خدایا شهرها را با او آباد گردان و بندگانت را حیات تازه عنایت کن.
ـ مرثیه ـ میثم مطیعی ـ اذن میدان جون غلام ابوذر غفاری _ (از دست ندید...)
فرمت: MP3
زمان: 6 دقیقه و 6 ثانیه
حجم: 1435 کیلوبایت
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار،ج68،ص184
2. سوره مبارکه بقره،آیه3
3. سوره مبارکه ابراهیم،آیه40
4. سوره مبارکه لقمان،آیه17
5. سوره مبارکه مریم،آیه31
6. فان قبلت ماسواها... بحارالانوار،ج83،ص25
7. ارشاد شیخ مفید،ص230 ــ تاریخ طبری،ج6،ص238 ــ تاریخ کامل ابن اثیر،ج3،ص285.
8. همان
9. مقتل مقرم،ص244 ــ طبری،ج6،ص251 ــ ابن اثیر،ج3،ص291.
10. همان
11. مقتل مقرم،ص246 ــ مقتل عوالم،ج17،ص88 ــ لهوف،ص95.
12. مقتل مقرم،ص248 ــ لهوف،ص95.
13. حماسه حسینی،ج3،ص281.