وقتی امام حسین نمی تواند و ما می توانیم!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز : شنبه
سفره دار: حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم
* در محضر میزبان:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا»(1)
-- وقتی امام حسین علیه السلام نمی تواند و ما می توانیم! --
حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه در جریان کربلا و در منزل «عذیب الهجانات» در پاسخ به پیشنهاد یکی از یاران به نام طرماح برای تغییر مسیر و نرفتن به کوفه فرمود:
... و لسنا نقدر علی الانصراف حتی تتصرف بناوبهم الامور فی عاقبة.(2)
ما قادر به بازگشت از پیمان خود نیستیم. بر هدفمان ایستادهایم تا عاقبت کار خود را ببینیم به کجا برمیگردد.
آیا امام علیهالسلام قادر به تغییر در اهدافش نیست؟
انجام هر کاری وابسته به اراده است اگر از ابتداء تصمیمگیری نشود نمیتوان به آن عمل دست یافت. به عنوان مثال: رسیدن به کمالات معنوی نیاز به اراده مستحکمی دارد اگر کسی با اشتیاق دنبال نکند و فعالیت خود را بسردی انجام دهد نمیتواند به آن هدف عالیهی از کمال برسد.
اراده دو قسم است:
بعضیها دارای ارادهی قویاند در هر گونه خواستهای با تمام قوا میایستند، بدون اینکه قدمی به عقب برگردند. ارادهی قوی از نظر روانشناسی و علمای اخلاق دلیل بر قوت نفس است. چون نفس او قوی است و در برابر هوای نفسانی و تمایلات شیطانی مقاوم است دارای ارادهی قوی میباشد. آن کسی که ضعف نفس دارد به تصمیمگیری جدی نائل نمیشود. هر گاه ارادهای کند به شکست منتهی میشود.
بعضی دیگر، ارادهی ضعیف دارند نسبت به هر عملی با ترس و چه کنم و چه نکنم آغاز میکنند. ممکن است در برخی موارد چنین فردی موفق شود ولی توفیق او را به حساب اتفاقات و تصادفات باید گذاشت. نوعا انسانهائی که برخوردار از ضعف نفساند نسبت به انجام کاری موفق نمیشوند.
با این مقدمه گمان میکنم جواب روشن گردید؛ زیرا امام وعدهی مبارزه با حکمفرمایان ضد دین را به تمام جهانیان میدهد. اگر از این هدف الهیاش بخاطر دلسوزی برخی از دوستان بگذرد، دلالت بر ضعف اراده و سیاستگذاری امام علیهالسلام میشود.
او سخنی گفته است و پای آن میایستد. او از روی هوای نفس سخن نگفته. کسی برمیگردد که عقل او - ادراک او در تسخیر تمایلات نفسانی است. اینجاست که سیاستمداران دنیا باید از امام همام درس بگیرند. مبادا سخنی بگویند که پس از اندک زمانی برگردند، این نتیجهی ضعف رهبری تلقی میگردد.
قرآن مجید دلیل بر سخن ماست: قرآن میفرماید:
کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون(3)
نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنى بگویید که عمل نمىکنید!
نکته قابل توجه اینکه خطاب آیه به مؤمنین است. آنانیکه اهل ایمانند، نباید سخنی بگویند و به آن عمل نکنند. در مجلس انس بنشینند گفتارشان و کردارشان مخالف با هم باشد و هیچگونه هماهنگی میانشان نباشد.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون(4)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا سخنى مىگویید که عمل نمىکنید؟
مؤمن بیعمل همچون چراغی است که سوخت ندارد. چراغ بدون داشتن نفت، نمیسوزد. مؤمن بدون برابری قول و فعلش نوری ندارد و سازنده نخواهد بود. و بار دیگر از محضر قرآن کریم بهره میگیریم که میفرماید:
مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضىَ نحبَهُ وَ مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلا(5)
در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضى دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند.
امام حسین علیهالسلام مصداق أتم ایمان است او چرا سخنی بگوید که با عملش تطبیق نکند. او هرگز بدنبال مخالفت با برنامههای الهی نیست زیرا مجری واقعی قوانین خداوند است. لذا حکیمانه خط و مشی خود را ترسیم میکند.
مرحوم علامه طباطبائی، نکتهای میفرماید گویا از سخنان امام حسین علیهالسلام اقتباس گردیده: فرق است بین اینکه انسان سخنی را بگوید که انجام نخواهد داد، و بین اینکه انجام ندهد کاری که میگوید. اولی دلیل بر نفاق است و دومی دلیل بر ضعف اراده.(6)
منظور ایشان این است که منافق آن کسی است که از ابتداء تصمیم بر انجام کاری را ندارد ولی سخن از آن میگوید. انسان ضعیف الاراده آن انسانی است که از ابتدا میخواهد آن عمل را انجام دهد ولی بعدا پشیمان میشود.
بین خودمان بماند، ما چقدر بر سر پیمان خود هستیم؟! چقدر، هان؟
چندبار دعای عهد با امام عصر سلام الله علیه را زمزمه کردیم و ...
برای پیمان شکنی ناجوانمردانه ما همین سخن آقا و مولایمان حضرت بقیة الله الاعظم سلام الله علیه بس که فرمودند:
«... هیچ چیز از امور شما بر ما مخفی نیست... از لغزش هایی که بندگان صالح خدا از آن دوری می کردند ولی اکثر شما مرتکب آن می شوید، باخبریم... از عهدشکنی ها و پشت سر انداختن وعده ها مطلعیم... گویا پیمان شکن ها از لغزش خود بی خبرند!... اگر عنایات ما نبود، مصائب دنیا و حوادث زندگی بر شما می بارید ...»(8)
این جمله امام بی درنگ انسان را به یاد این فراز دعای عهد می اندازد که عرضه می دارد:
اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لاَ أَحُولُ عَنْهَا وَ لاَ أَزُولُ أَبَدا : پروردگارا من در صبح همین روزم و تمام ایامى که در آن زندگانى کنم با او تجدید مىکنم عهد خود و عقد بیعت او را که بر گردن من است که هرگز از این عهد و بیعت برنگردم و تا ابد بر آن ثابت قدم باشم.
آقاجان! ببخشید...
روزی فردی محضر حضرت حسین سلام الله علیه آمد و گفت: یابن رسول الله به یک خونبهای کامل ضامن شده و از پرداخت آن عاجز شدهام، پیش خود گفتم: بروم مشکل خود را پیش بزرگوارترین مردم مطرح کنم و از او کمک بطلبم و از اهل بیت رسول الله، اصیلتر و بزرگوارتر نیافتم، لذا مشکل خودم را محضر شما آوردهام.
امام فرمود: ای برادر سه مسأله از تو خواهم پرسید اگر به یکی جواب بدهی یک سوم مال را به تو خواهم داد و اگر به دو مسأله جواب دادی دو سوم مال و در صورت جواب به هر سه مسأله، همه خونبها را به تو خواهم داد.
اعرابی گفت: یابن رسول الله! آیا مثل تو از مثل من میپرسد حال آنکه تو از اهل علم و شرف هستی؟
امام فرمود: بلی از جدم رسول خدا شنیدم، میفرمود: «المعروف بقدر المعرفة» احسان به اندازه معرفت باید باشد.
اعرابی گفت: حالا که این طور است بپرسید اگر توانستم جواب میدهم وگرنه از شما میآموزم و لاقوة الا بالله.
امام فرمود: «أَیّ الاعمالِ أفضل؟»کدام عمل از همه اعمال افضل است؟
اعرابی جواب داد: «الایمان بالله» ایمان به خدا،
امام فرمود: «فما النجاة من المهلکة؟» نجات از هلاکت کدام است؟
جواب داد: «الثقة بالله» اعتماد به خدا.
امام فرمود: کدام چیز مرد را زینت میدهد؟ «فما یزیّن الرجل»
گفت: علم که توأم با حلم باشد.
فرمود: اگر آن نباشد کدام چیز زینت است؟
گفت: مال که توأم با مروت و مردانگی باشد.
فرمود: اگر آن هم نباشد، کدام چیز زینت مرد است؟
جواب داد: فقر توأم با صبر و خویشتن داری.
فرمود: اگر آن هم نباشد، دیگر چه چیز زینت انسان است؟
جواب داد: صاعقهای که از آسمان بیافتد و او را بسوزاند، که او به این صاعقه اهل است.
حضرت خندید ـ جانم به فداش ـ و کیسهای به اعرابی داد که هزار دینار در آن بود، و انگشتر مبارکش را نیز به او داد که نگین آن به دویست درهم میارزید، فرمود: دینارها را به طلبکاران خود بده، انگشتر را نیز صرف مخارج خودت بکن.
اعرابی آنها را گرفت و این آیه را خواند: « اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه»(8 و 9)
در زمان یکی از پادشاهان صفویه در شهر اصفهان سفیری از بزرگان فرنگ آمد تا بتواند تحقیقاتی در مورد حق یا باطل بودن دین اسلام بنماید، از قضا آن فرنگی در علوم غریبه و برخی علوم دیگر مانند علوم ریاضی، هیأت، نجوم، حساب و اسطرلاب مهارتی تام داشت و به وسیله همین علوم غریبه از برخی ضمیرها و اسرار خبر میداد.
روزی سلطان، علمای شهر اصفهان را جمع نمود تا چارهای از برای آن شخص بکنند. از جملهی علماء دعوت شده، دانشمند شهیر جهان تشیع مرحوم ملا محسن فیض کاشانی بود.
مرحوم فیض رو به آن مرد فرنگی نمود و فرمود:
«معمولا پادشاهان برای سفارتهای خود انسانهای حکیم و عالم را انتخاب مینمایند، پس چگونه پادشاه فرنگ تو را برگزیده است.»
فرنگی از این سخن فیض ناراحت شد و گفت:
«من خودم را سرآمد دانایان میدانم؛ تو چگونه مرا نادان خطاب میکنی؟»
مرحوم فیض فرمود: «چگونه تو را امتحان کنم؟»
گفت: «چیزی را در دست خود پنهان کن تا من از آن خیر دهم!»
مرحوم فیض فرمود: «اگر چنین است که میگویی، بگو من در دست خود چه چیزی را پنهان کردهام.»
مرد فرنگی مدتی طولانی به تفکر پرداخت و پس از ساعتی، در حالیکه رنگ او زرد شده و عرق سردی بر پیشانیاش نشسته بود در کنارش آرام گرفت.
مرحوم فیض کاشانی لبخندی زد و فرمود:
«این کمال تو بود که نتوانستی مسألهای به این کوچکی را حل نمایی؟»
فرنگی گفت: «به حق مسیح و مادرش من فهمیدم که در دست تو چیست و لیکن در این فکرم که چگونه آن چیز به دست تو رسیده است.»
حاضران پرسیدند: «در دست فیض چیست؟»
گفت: «قطعهای از خاک بهشت در دست تو میباشد.»
حاضران نگاهی به یکدیگر کردند و برخی او را دیوانه خواندند.
فیض فرمود:
«شاید در محاسبات خود اشتباه کردهای و یا آن قواعدی که از آنها استفاده نمودهای ناقص باشد!»
فرنگی گفت: «خیر، محاسبات و قواعد من تماما درست است و از تو میخواهم که بگویی آن قطعه از خاک بهشت چگونه بدست تو رسیده است؟!»
فیض فرمود: «اگر پاسخ دهم آیا به حقانیت اسلام اعتراف میکنی؟»
گفت: «آری.»
مرحوم فیض کاشانی فرمود:
«در دست من مقداری از خاک کربلای حسینی است و پیامبر گرامی ما فرموده که کربلا قطعهای از بهشت است، و تو با سخنانت اقرار به حقانیت اسلام و راستگویی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمودی.»
مرد مسیحی چون این سخنان قاطع را شنید به دست مرحوم فیض کاشانی به دین اسلام و مذهب تشیع شرفیاب شد.(10)
پیامبر و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و یازده امام معصوم علیهمالسلام در دورانهایی قرار داشتند که خود و شیعیانشان در مظلومیت به سر بردند و همه در انتظار فرج بودند. خود پیامبر صلیاللَّهعلیهوآله بارها بشارت مهدی علیهالسلام را به مردم داده بود. امیرالمؤمنین علیهالسلام داستان ظهور مهدی علیهالسلام را برای شیعیانش بیان میفرمود. فاطمه زهرا سلام الله علیها در آرزوی روز انتقام مهدی عجل الله فرجه بود. بردباری و صبر امام مجتبی سلام الله علیه در انتظار مهدی ارواحنافداه بود. شهیدان کربلا، امام حسین سلام الله علیه و هفتاد و دو قربانی محبتش، و زینب کبری و هشتاد و چهار بانوی کشتی شکسته کربلا، مهدی سلام الله علیه را صدا میزدند. همه امامان مژده طلوع او را به مردم میدادند، و به صراحت تنها راه گشایش و روز فرج را قیام مهدی آلمحمد سلام الله علیهم معرفی میکردند. یعنی فرج آل محمد علیهمالسلام با فرج قائم آل محمد علیهالسلام است و بس. در دعاهایی که برای فرج آنحضرت بر زبان میآوریم به این مطلب تصریح شده است:
اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیائِکَ وَارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظالِمَهُمْ...
خدایا فرج و گشایش آل محمد علیهمالسلام را با ظهور قائم ایشان قرار ده و عزّت او را ظاهر فرما. خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و فرج ایشان را نزدیک فرما. خدایا فرج اولیائت را زود برسان و آنچه به ایشان ظلم شده به آنان باز گردان و قائم آنان را به حق ظاهر فرما.
ـ سینه زنی[واحد] ـ جواد مقدم ـ شب دوم محرم 1435 (1392) : «چون کبوتر توی دام تو اسیرم میزنم پر تو قفس تا که بمیرم غصه دارم بی قرارم بیا شمع شب تارم روزی از فراق تو آخر می میرم بخدا بی تو یه ساله واسه من تک تک این ثانیه ها (یوسف زهرا العجل)»
فرمت: MP3
زمان: 8 دقیقه و 10 ثانیه
حجم: 3833 کیلوبایت
پی نوشت ها:
1. کنزالعمال،ج7،ص285،ح18897
2. تاریخ طبری،ج6،ص230 ــ مقتل مقرم،ص187 ــ تاریخ کامل ابن اثیر،ج3،ص281
3. سوره مبارکه صف،آیه3
4. سوره مبارکه صف،آیه2؛ از توبیخ در آیه دانسته می شود که مراد از مؤمنین در این آیه منافقین اند. ر.ک: تفاسیر
5. سوره مبارکه احزاب،آیه23
6. تفسیر شریف المیزان،ج19،ص287.
7. بحارالانوار؛علامه مجلسی،ج53،ص175.
8. سوره مبارکه انعام،آیه24: خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.
9. برگرفته از مقاله احسان و بخشش امام حسین علیه السلام به قلم سیدعلی اکبر قریشی
10. دارالسلام،عراقی،ص518.