سُبُل هدایت

و کسانى که از خشنودى او پیروى کنند، به (راه‏ هاى سلامت)، هدایت مى‏ شوند...

سُبُل هدایت

و کسانى که از خشنودى او پیروى کنند، به (راه‏ هاى سلامت)، هدایت مى‏ شوند...

بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان علیه السلام
سُبُل هدایت

قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِینٌ * یَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلىَ‏ صِرِاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (سوره مبارکه مائده آیات 15 و 16)
از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. (15) خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند، به راه‏هاى سلامت، هدایت مى‏ کند و به فرمان خود، از تاریکیها به سوى روشنایى مى‏ برد و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مى‏ نماید. (16)

احادیث تصویری

1
2
3

پرونده های ویژه

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۲۰ ق.ظ

۰

اگر طالب قُربی ... بسم الله

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۲۰ ق.ظ

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

امروز : جمعه
سفره دار: حضرت ولی عصر امام مهدی روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء

قرآن کریم,ملک,آب گوارا,امام زمان,غیبت,چله نشین آفتاب

* در محضر میزبان:

امام مهدی سلام الله علیه:
«اگر شیعیان ما به اصلاح خود و [اصلاح جامعه] و دستگیری از مستمندان بپردازند، فتنه های گمراه کننده به آنان ضرری نمی رساند.»(1)

منهاج

-- اگر طالب قُربی... بسم الله --

مجموع برنامه‏های انسان‏سازی که پیامبران خدا بر مردم آموخته‏اند در چهار مرحله‏ خلاصه می‏شود:

1- شناخت خدا
2- شناخت نیروهائی که خدا در وجود بشر مستقر ساخته است.
3- شناخت تعالیم الهی در بهره‏برداری از نیروها.
4- شناخت عواملی که آدمی را از وظیفه‏شناسی باز می‏دارد و از مسیر انسانیت منحرف می‏کند.

این چهار مرحله را در بیان امام صادق سلام الله علیه نیز می بینیم که فرمود:

مجموع دانش مردم را که مایه تعالی و تکامل آنان است در چهار چیز یافته‏ام:
1-اول اینکه خدای خود را بشناسی
2- دوم اینکه بدانی صانع حکیم در ساختمان تو چه دقائق حکیمانه‏ای بکار برده است
3- سوم اینکه بدانی از تو چه خواسته است،
4- چهارم اینکه بدانی چه چیزهائی ترا از دین خدا خارج می‏کند و بیرون می‏برد.(2)

مهمترین اصل که می‏توان از شهدای عاشورا آموخت شناخت و آگاهی و دقت و تیزبینی آنان بوده است؛ به گونه‏ای که همچون آئینه عکس خود را می‏دیدند و از جایگاه درخشان و دلگشا مطلع بودند.

نمونه‏ای از آن شهداء؛ شهید اهل بیت و علمدار حسین، ابوالفضل العباس سلام الله علیهما است که امام صادق علیه‏السلام در حق او فرمود:

کان عمنا العباس نافذ البصیرة
عمویم عباس دارای بصیرتی تیز و شناختی بنیادی بوده است.(3)

شاید اسوه بودن یک شخصیت ممتاز همانند عباس علیه‏السلام برای شیعیان بسیار سهل و آسان باشد؛ زیرا ایشان همان جنگاوری است که در جنگ صفین فداکاری خود و شهامت و شجاعت و مردانگی خود را در عرصه کارزار به نمایش گذاشت تا جائی که پدر بزرگوارش خطاب کرد: به عباسم بگوئید برگردد؛ چون او برای روز عاشورا بعنوان علمدار حسین علیه‏السلام امانت است.

ولی از میان این همه فضیلتهای ابوالفضل؛ اینکه امام صادق سلام الله علیهما آگاهی و شناخت او را بیان می‏فرماید حائز اهمیت و تأمل برانگیز است. چرا که با این بیان، معلوم می شود که شیعه بدون شناخت و معرفت دینی در محضر اربابان دین مورد توجه نیستند چه برسد که ارزشمند باشند! چنان که امام علی بن الحسین علیه‏السلام در بیان زیارتنامه حضرت عباس می‏فرماید:

اشهد انک مضیت عن بصیرة من امرک.
گواهی می‏دهم که فرمان امامت را بر بصیرت و آگاهی اجرا نمودی و از کیان اسلام دفاع کردی.(4)

منظور امام علیه‏السلام این است که حضرت عباس علیه‏السلام از روی تعصب قومی و یا برادری، با دشمن مبارزه نکرد و بر اساس غیرت و مردانگی و اینکه او مردی شجاع است، با دشمن جنگ نکرد؛ بلکه دین را شناخت و پیوستگی میان دین و حسین علیه‏السلام را به عنوان اینکه حسین علیه‏السلام ستون دین است درک نمود که اگر ستون خیمه برداشته شود شالوده دین سقوط می‏کند.

شناسائی او نسبت به امامش آنچنان بوده که هرگاه اجازه نشستن را امام نمی‏داد نمی‏نشست و بر روی پا در محضر امام می‏ایستاد گرچه ساعتی باشد و اگر ادب و برخورد او را با امام محاسبه نمائید نوشته‏اند:

کان کالعبد الذلیل بین یدی الولی الجلیل: همچون عبد و برده حلقه بگوش و ذلیل در برابر امام بود و...

اکنون بسیاری از ضربه‏هائی که بر مسملین وارد می‏شود و دشمنان تمام قوای خود را بسیج نموده‏اند، در اثر کمبودهائی است که مسلمین دچار آن هستند زیرا نسبت به بعضی اهداف کوشش و جدیت دارند ولی نسبت به بعضی یا بهتر بگوئیم نسبت به بیشتر اغراض اسلام بدیده سستی می‏نگرند.

در خاطرم هست که چندسال پیش از این مقام معظم رهبری در دیداری که با جمع قاریان و حافظان داشتند فرمودند که بزرگترین مشکل مسلمانان، دوری از قرآن است...

و وقتی بیشتر و بهتر می نگریم می بینیم که متأسفانه نه تنها قرآن صامت که قرآن ناطق نیز غریب مانده؛ این دو یادگار گرانقدر رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم را که وصیت حضرتش بود، امروز به کنج غفلت و فراموشی سپرده ایم و سرخوش از عمل اندک خود، طلبکارانه آخرین ولی خدا علیه السلام را خطاب قرار می دهیم که همه چیز مهیاست، پس چرا نمی آیی؟!!! مگر قرار است دیگر چه اتفاقی رخ بدهد تا بیایی؟!!! نعوذبالله از این همه حماقت...

به خدا پناه می بریم از شر نفس خود...

عزیز زهرا سلام الله علیهما ثانیه ثانیه در محنت بسر می برد و از انبوه گناهان و نابخردی های غافلان شیعه در برابر خداوند وساطت و شفاعت می کند و ما اینجا به خیال خود در اوج بندگی هستیم و طلبکار حضرت ولی عصر اروحنافداه...

چند وقت قبل، از یکی از امثال خودم(!) شنیدم که امروز نه تنها همه چیز مهیاست بلکه بیش از پیش هم شرایط فراهم است!!! و وقتی از وی پرسیدم پس چرا حضرتش تشریف فرما نمی شوند؟ در کمال وقاحت و بی خبری پاسخ گفت که هیچ دلیلی به ذهنم نمی رسد الا اینکه حضرت باید آماده ایجاد حکومت جهانی شوند و به احتمال قوی هنوز این آمادگی در ایشان بوجود نیامده....!!! نعوذبالله

خدایا! نور بصیرت را در قلوب ما بتابان و ما را در کسب توفیق مقدمات آن نیز موفق بدار :

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیم‏» : اى اهل ایمان! اگر [در همه امورتان‏] از خدا پروا کنید، براى شما [بینایى و بصیرتى ویژه‏] براى تشخیص حق از باطل قرار مى‏دهد، و گناهانتان را محو مى‏کند، و شما را مى‏آمرزد و خدا داراى فضل بزرگ است‏.(5)

قطره

دین‏داری با دین‏شناسی فرق دارد، ممکن است مردم دیندار باشند یعنی به آئین خدا و پیامبر عقیده دارند و در انجام مراسم مذهبی کوشش بسیاری می‏کنند اما دین‏شناس نیستند و فعالیت‏های آنان غالبا عامیانه و جاهلانه است. در حقیقت مفهوم دینداری آنان این است که کافر نشوند و وحدانیت خدا و رسالت را تصدیق کنند ولی واقعیت این نیست بلکه اهداف عالیه‏ای بدنبال معرفی اسلام است و آن اهداف در قالب دین‏شناسی مشخص می‏شود. که برگزاری مجالس یکی از برنامه‏های مهم آن می‏باشد.

نکته دیگر! عرضه نمودن دین خود در محضر دین شناسان که این کار بزرگان ما بوده است. از جمله حضرت عبدالعظیم حسنی رضوان الله علیه است که نسبش با چهار واسطه به امام حسن علیه‏السلام می‏رسد و با امام جواد علیه‏السلام و امام هادی علیه‏السلام معاصر است و خود از بزرگان اهل بیت و علمای اسلام به شمار می‏رود و در عین حال خدمت امام هادی علیه‏السلام شرفیاب می‏شود و می‏گوید:

انی ارید ان اعرض علیک دینی فان کان مرضیا تثبت علیه
می‏خواهم دین خودم را عرضه کنم اگر مورد پسند شما بود بر آن استوار باشم.

پس از آنکه دین خود و عقایدش را به امام عرضه داشت امام هادی علیه‏السلام فرمود:

هذا والله دین الله الذی ارضاه لعباده
یعنی دینی که خدا برای بندگانش پسندیده است همین است. بر آن استوار باش و خداوند ترا در زندگی دنیا و آخرت بر حق پایدار بدارد.(6)

طوبی

در چاووش خوانیهای زائران کربلا می‏گفتند: «ز تربت‏ شهدا بوی سیب می‏آید». نیز معروف است کسانی که صبح زود به زیارت کربلا بروند، بوی سیب بهشتی استشمام ‏می‏کنند. این سخن ریشه حدیثی دارد. در بحار الانوار چنین آمده است:

روزی امام حسن و امام حسین‏ به حضور پیامبر رسیدند، در حالی که جبرئیل هم‏ نزد رسول خدا بود.

این دو عزیز، جبرئیل را به‏ «دحیه کلبی‏»(7) تشبیه کرده و دور او می‏ چرخیدند. جبرئیل هم چیزی در دست داشت و اشاره می‏کرد. دیدند که در دست‏ جبرئیل یک سیب، یک گلابی و یک انار است. آنها را به‏ «حسنین‏» داد. آن دو خوشحال ‏شدند و با شتاب نزد پیامبر دویدند. پیامبر آنها را گرفت و بویید و فرمود: ببرید نزد پدر و مادرتان.آن دو نیز چنان کردند. میوه‏ها را نخوردند تا آنکه پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلم هم نزد آنان رفت و همگی از آنها خوردند، ولی هر چه می‏خوردند، میوه‏ها باز باقی بود. تا آنکه پیامبر از دنیا رفت.

امام حسین‏ سلام الله علیه نقل می‏کند که در ایام حیات مادرمان فاطمه‏ سلام الله علیها تغییری در میوه‏ها پیش نیامد، تا آنکه فاطمه از دنیا رفت، انار ناپدید شد و سیب و گلابی مانده بود.

با شهادت ‏علی‏ سلام الله علیه گلابی هم ناپدید شد و سیب به همان حالت باقی ماند.

امام حسن‏ سلام الله علیه مسموم و شهید شد و سیب همچنان باقی بود تا روزی که (در کربلا) آب را به روی ما بستند. من ‏هر گاه تشنه می‏شدم آن را می‏بوییدم، سوز عطش من تسکین می‏یافت. چون تشنگی‏ام‏ شدت یافت، بر آن دندان زدم و دیگر یقین به مرگ پیدا کرده بودم.

امام سجاد سلام الله علیه می‏فرماید:

این سخن را پدرم یک ساعت قبل از شهادتش فرمود. چون‏ شهید شد، بوی سیب در قتلگاه به مشام می‏رسید. دنبال آن گشتیم و اثری از سیب نبود، ولی بوی آن پس از حسین‏ علیه السلام باقی بود. قبر حسین را زیارت کردم و دیدم بوی آن سیب ‏از قبر او به مشام می‏رسد. پس هر یک از شیعیان ما که زیارت می‏کنند، اگر بخواهند آن را استشمام کنند، هنگام سحر در پی زیارت بروند، که اگر مخلص باشند، بوی آن سیب را استشمام‏ می‏کنند.(8)

کلام آخر

آرزویی که هرگز نباید بر دلها بماند دیدار روی او و روز اوست. خدای مهربان و قادر، به دلهای شکسته‏ای که در انتظار او چشم از این جهان بستند رحم کرده و به آنان وعده داده که قبل از روز قیامت یک بار دیگر آنان را زنده کند تا آن روزها را با چشمان منتظر مانده خود ببینند.

ای خدایی که چنین کاری برای قدرت تو آسان‏تر از آن است که ما فکر می‏کنیم، ما را نیز از چنین مرحمتی محروم مفرما و اگر عمر ما تا روز حضور او کفاف نداد، در عصر ظهور ما را آماده به خدمتش زنده کن تا فرمان او را بر دیدگان نهیم:

اللَّهُمَّ ابْعَثْنا فی کَرَّتِهِ... وَ إِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ فَأَخْرِجْنی مِنْ قَبْری مُؤْتَزِراً کَفَنی...

خدایا ما را در بازگشت او زنده کن. خدایا اگر بین من و لقای او مرگ - که برای بندگانت حتم مقدر شده قرار داده‏ای - حایل شد، هنگام قیامش مرا از قبرم مبعوث فرما در حالیکه کفن خود را به تن کرده باشم و شمشیرم را کشیده باشم و نیزه‏ام را بر آورده باشم و دعوت او را که صدای آن در همه جا پیچیده است لبیک بگویم و پیشاپیش او جهاد کنم در لشکری که بر اهل آن ثنا گفته‏ای و فرموده‏ای: «صفی که گویی پایه‏ای منسجم هستند».

هدیه

ـ همخوانی زیبا (ماه منیر) : «دیگر ز جان سیرم حسین داغت کند پیرم حسین رفتی بدان ای همسفر من بی تو می میرم حسین آهسته رو ای درمان دردم تا من بیایم دورت بگردم»
فرمت: MP3
زمان: 3 دقیقه و 29 ثانیه
حجم: 823 کیلوبایت

دانلود

قرآن کریم,یوسف قرآن,یوسف زهرا,امام زمان,غیبت,چله نشین آفتاب

پی نوشت ها:
1. تاریخ الغیبة الکبری،ص163: «من اتقی ربه من اخوانک فی الدین، و أخرج مما علیه الی مستحقه، کان آمنا من الفتنة المبطلة»
2. کافی،ج1،ص50
3. معالی السبطین،ج1،ص442
4. همان
5. سوره مبارکه انفال،آیه29
6. بررسی عاشورا،دکترآیتی،ص256
7. نام شخصی خوش سیما بود که جبرئیل، اغلب به صورت او آشکار می شد.
8. بحارالانوار،ج43،ص289؛ مناقب،ابن شهرآشوب،ج3،ص391

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی