سُبُل هدایت

و کسانى که از خشنودى او پیروى کنند، به (راه‏ هاى سلامت)، هدایت مى‏ شوند...

سُبُل هدایت

و کسانى که از خشنودى او پیروى کنند، به (راه‏ هاى سلامت)، هدایت مى‏ شوند...

بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان علیه السلام
سُبُل هدایت

قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِینٌ * یَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلىَ‏ صِرِاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (سوره مبارکه مائده آیات 15 و 16)
از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. (15) خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند، به راه‏هاى سلامت، هدایت مى‏ کند و به فرمان خود، از تاریکیها به سوى روشنایى مى‏ برد و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مى‏ نماید. (16)

احادیث تصویری

1
2
3

پرونده های ویژه

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۴۸ ب.ظ

۰

شعار «اول خلیفه؛ اگر شد خدا !» برپاکننده عاشورا

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۴۸ ب.ظ

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

عاشورا

امروز : پنجشنبه
سفره دار: امام حسن عسکری سلام الله علیه

قرآن کریم,ملک,آب گوارا, ماء معین, امام زمان, غیبت,چله نشین آفتاب

* در محضر میزبان:

امام حسن عسکری علیه السلام:
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا یُدْرَکُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّیْلِ؛ وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.»(1)

منهاج

-- شعار «اول خلیفه؛ اگر شد خدا !» برپاکننده عاشورا --

نتیجه انتشار اجتهادهای خلفا، که در راستای سیاستشان صادر شده بود، این شد که احکام اسلامی را که پیامبر خدا آورده بود، بر مسلمانان پوشیده ماند و به دست فراموشی سپرده شد، و احکامی که زاییده اجتهاد خلفا بود به شهرت رسید و جایگزین آنها گشته، به نام احکام اسلامی در تمام سرزمینهای اسلام، از یمن گرفته تا حجاز و شام و عراق و دورترین نقطه از سرزمین ایران و مصر و زوایای افریقا انتشار یافت و اگر احیانا حکمی را که رسول خدا صادر فرموده بود شناخته می شد، و آن حکم مخالف فرمان خلیفه بود، آن مسلمانان چنان پذیرفته بودند که باید در برابر فرمان خلیفه، حکم خدا و پیغمبر کنار گذاشته شود!

آن سپاهی شامی در سنگباران کعبه به وسیله منجنیق می گفت: حرمت خانه خدا و فرمانبرداری از خلیفه در کنار هم قرار گرفتند، و فرمانبرداری از خلیفه بر رعایت حرمت کعبه غالب آمده است!

و حجاج بن یوسف در میان ایشان بانگ برداشت:
ای مردم شام! خدای را، خدای را در فرمانبرداری از خلیفه در نظر داشته باشید.

اینان اگر پای فرمانبرداری از خلیفه در میان نبود، هرگز گرد چنان گناهان کبیره ای نمی گشتند.

مگر نه اینکه حصین بن نمیر که فرماندهی آن جنگ را بر عهده داشت، از خدا می ترسید که نکند کبوتر حرم زیر دست و پای اسبش برود و او از آن غافل باشد!!

شمر بن ذی الجوشن ـ لعنة الله علیه ـ نیز در کشتن امام حسین سلام الله علیه همین عقیده را داشت. ذهبی می گوید:
شمر بن ذی الجوشن سپیده دمان از جای بر می خاست و نماز می گزارد. سپس می نشست تا صبح صادق بدمد. آنگاه برمی خاست و نماز صبح را به جای می آورد و در دعایش از خداوند عفو و بخشش آرزو می کرد!!!
به او گفتند: خداوند چگونه تو را می آمرزد، در حالی که به جنگ فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برخاستی و او را کشتی؟!
شمر گفت: وای بر تو! من چه می توانستم بکنم؟ زیرا که این فرمانروایان ما، ما را به انجام کاری فرمان دادند، و ما هم فرمان بردیم. اگر با آنها مخالف می کردیم، از حیوان هم کمتر بودیم!

کعب بن جابر از کسانی بود که که در کربلا به جنگ با امام حسین سلام الله علیه برخاسته بود. او هم در مناجاتش با خدا می گفت:
پروردگارا! به وظیفه خود عمل کردیم. خداوندا ما در زمره نیرنگبازان قرار مده. منظور او از نیرنگبازان آنهایی بودند که از فرمان خلیفه شانه خالی کرده بودند.

عمرو بن حجاج در روز عاشورا خود را به یاران امام رسانید و بانگ برداشت: ای مردم کوفه! همچنان فرمانبردار خلیفه و متحد باشید، و در کشتن کسانی که از دین بیرون رفته اند و امامت (یزید) را نپذیرفته اند، کمترین تردیدی به خود راه ندهید!

اینان در باورهایشان در فرمانبرداری از خلیفه، کارشان به جایی رسیده بود که به خاطر فرمانبرداری از او، ارتکاب به گناهان کبیره را بزرگترین و پرسودترین عمل خود در روز قیامت به حساب می آوردند!

سخنان مسلم بن عقبه، فرمانده قوای سرکوبگر مدینه، را به خاطر داریم که در حالت نزاع می گفت: خداوندا! من پس از شهادت به یکتایی تو و رسالت محمد (یعنی پذیرش اسلام) کاری خوب تر و دوست داشتنی تر از کشتار مردم مدینه انجام نداده ام که مایه امیدواریَم در روز قیامت باشد. با این همه اگر مستحق آتش جهنم باشم، بی گمان مردی بخت برگشته خواهم بود!

پایه و میزان چنین باوری را می بینید؟! توجه کردید که کار مایه افتخار روز قیامت این مرد چه چیز است؟!
می بینید که سردمداران خلافت چگونه توانسته اند اسلام را به ضد اسلام تبدیل کنند؟!

مگر نه اینکه کشندگان حسین سلام الله علیه هنگامی که در نمازشان به محمد و آل محمد صلوات می فرستادند، به همین حسین درود می فرستادند؟ با این حال او را کشتند!
و آنهایی که کعبه را با منجنیق هایشان بمباران می کردند، بهنگام ادای نماز رو به جانب همان کعبه می ایستادند و در پایان نماز هم برخاسته با گلوله های آتشین و سنگهای سنگین، همان کعبه را در هم می کوبیدند!

و تمام این کارها در راه فرمانبرداری از خلیفه صورت گرفته است! پس این خلیفه بود که در آن روزگار اطاعت می شد. خلیفه ای که فرمان بمباران کعبه را با منجنیق صادر می کند، ستمکارتر و سرکش تر و کافرتر از فرعون است! زیرا که فرعون با آن همه سرکشیش، همانند یزید و عبدالملک مروان خلیفه مسلمانان، فرمان ویران کردن عبادتگاه مردمش را صادر نکرده بود.
آری مکتب خلافت، مسلمانان را این گونه تربیت کرده بود.

مسلمانانی که در مرکز اسلام، یعنی مکه و مدینه، یا مرکز خلافت، یعنی شام و کوفه، سکونت داشتند، اطاعت و فرمانبرداری از خلیفه را، هر کس که باشد و با هر صفت و خصلتی و در هر چه فرمان دهد، امری لازم و جزء دین می دانستند. و چنین باور داشتند که قیام علیه فرمانروا، شکستی در اتحاد و یکپارچگی امت اسلامی و خروج از دین خواهد بود. این طرز برداشت و نحوه تفکر مسلمانان آن عصر بوده است. در حالی که هنوز در میان ایشان کسانی بودند که پیغمبر اسلام را دیده و پای سخن و حدیث آن حضرت نشسته و تابعین و عقلا و صاحبنظران نیز در میان آنان بودند.

چنانچه حال مسلمانان حاضر در مراکز اسلامی چنین باشد، احوال دیگر مسلمانان که در شهرها و سرزمینهای دور اسلامی، چون اقصی نقاط افریقا و ایران و دیگر سرزمینهای عربی زندگی می کردند که نه پیغمبر خدا را دیده بودند و نه پای صحبت او و اهل بیتش نشسته، و نه از معالم دین و مکتب ایشان بهره ای برده بودند، چگونه خواهد بود؟!

مسلمانانی که اسلام را تنها از چشم انداز پایتخت اسلامی و دار و دسته مقام خلافت دیده، مخصوصا آن را در رفتار و گفتار خلیفه مجسم می دانستند، و چه خلیفه ای و چه سیره و رفتاری!

خلیفه ای که دینی نداشت تا او را از انجام خواهشهای نفسانیش باز دارد، خلیفه ای که شراب می خورد، نماز می خواند، تار می نواخت، و خوانندگان در خدمتش به آوازخوانی و نوازندگی می پرداختند.
خلیفه ای که مونس و همبازیش سگها بودند، و همدم شب زنده داری هایش ‍ بدنامان و جوانان بی ریش کم سن و سال!
خلیفه ای که کنیزان فرزند دار پدر، و دختران و خواهران خود را به همسری می گرفت!(2)
خلیفه ای که به کشتن سبط پیامبر خدا فرمان داد. زنان و دختران او را به اسارت گرفته، مدینه حرم رسول خدا را بر سپاهیانش مباح کرده، و کعبه خانه خدا را با منجنیق درهم کوبیده است

این آن اسلامی بود که مردم آن زمان از خلیفه خدا و جانشین پیامبرش ‍ می دیدند!!(3)

و به مسلمانان سراسر کشور اسلامی گفته بودند که تمسک به دین در فرمانبرداری از این خلیفه است!

با این حساب معلوم می شود که مشکل مسلمانان آنان روزگار، موضوع سلطه و حکومت فرمانروای ستمگر نبوده تا با تبدیل آن به فرمانروایی عادل و دادگستر قابل حل باشد، بلکه مشکل اصلی، از بین رفتن احکام اسلامی و اطاعت و فرمانبرداری بی چون و چرای مسلمانان در اوامر صادره - هر چه باشد - از ناحیه خلیفه بوده، و تصور و برداشتی که آنها از مقام خلیفه و خلافت داشته اند.

در چنین حال و احوالی، چاره و علاج کار تنها در تغییر عقیده و برداشت مسلمانان در امر خلیفه و خلافت خلاصه می شد، تا مگر در پرتو آن بتوان احکام پایمال شده اسلام را بار دیگر به مجتمع اسلامی باز آورد. و یگانه کسی که در آن شرایط می توانست به ریشه کن کردن آن مشکل قیام کند، شخص امام حسین علیه السلام بود، با توجه به مقام و منزلتی که نزد پیامبر خدا داشت، و احادیث و آیاتی که درباره او نازل شده بود.

این چنین شخصیتی با این مشخصات و در چنان روزگاری، در برابر انتخاب یکی از این دو راه قرار گرفته بود: یا با یزید فرزند معاویه و نواده ابوسفیان بیعت کند و عمری را در خوشی و کامیابی بگذراند، و در عین حال از دوستی و احترام همه مسلمانان برخوردار باشد، در صورتی که به خوبی می دانست که در بیعتش با یزید:

1 - او را در ارتکاب گناه و پلیدکاریها و کفر و بی دینی و بی باکیش در همه آن موارد، تایید و تصدیق می کند.
2 - بر باورهای مسلمانان درباره شخص یزید و یا هر کس دیگری مانند او که بر مسند خلافت تکیه زده و می پنداشتند که خلفا نمایندگان مشروع خدا و پیامبرش در چنین پست و مقامی هستند و فرمانبرداری از ایشان در هر حال و هر گونه فرمانی واجب و لازم است، صحه می گذارد.

و با اقرار بر این دو مورد، خط بطلان بر شریعت جدش سرور پیامبران خدا می کشد، و آنگاه است که شریعت او، سرنوشت شریعت موسی و عیسی و دیگر پیامبران را خواهد یافت. و به دنبال آن، سبط پیامبر خدا تمامی گناهان مردم زمانش را، علاوه بر آن نمایندگان را تا روز قیامت به دوش خواهد گرفت.

با توجه به اینکه بجز شخص امام حسین، پیامبر خدا را سبطی نمانده بود، و برای هیچکس جز حضرتش در آن زمان و حتی پس از او، چنان موقعیتی را که بر شمردیم فراهم نبود، پس او در همه گیتی یگانه انسانی بود که چنین کاری بس خطیر بر عهده او نهاده شده بود، تا یکی از این دو راه را برگزیند: یا با یزید بیعت کند. و یا بر یزید و کارهایش بتازد، و نیز بر همه مسلمانان که بی قید و شرط بر کارهای ناروای یزید مهر تایید زده، سر تسلیم به اوامرش فرود آورده بودند برآشوبد. و از این راه سنت و روش ‍ زشتی را که در پیش گرفته بودند تغییر دهد تا بعد از او، ائمه علیهم السلام بتوانند به احیای آن قسمت از سنتهای جدش پیامبر خدا که از بین رفته اقدام نمایند.

امام همین راه را برگزید، و به پایان بردن آن را وجهه همت خود قرار داد و آن را شعار خویش گردانید و با عزمی راسخ در آن قدم نهاد تا به هدف خود رسید.

قطره

حسین فرزند پیغمبر است. او وقتی ایمان خود را به تعلیمات پیغمبر نشان می دهد، پیغمبر جلوه می کند، پیغمبر متجلی می شود، آن چیزهایی که بشر همیشه به زبان می آورد، ولی در عمل او کمتر دیده می شود در وجود حسین دیده می شود. چطور روح بشر این مقدار شکست ناپذیر می شود؟ سبحان الله! بشر به کجا می رسد، روح بشر چقدر شکست ناپذیر باید باشد که بدنش قطعه قطعه می شود، جوانانش جلوی چشمش قلم قلم می شوند، در منتهی درجه تشنه می شود و حتی به آسمان که نگاه می کند، به نظرش ‍ تیره و تار است، خاندانش را می بیند که اسیر می شوند هر چه داشته از دست داده است، ولی یک چیز برای او باقی مانده و آن روحش است. هرگز روحش شکست نمی خورد.(4)

طوبی

امام باقر علیه‏السلام می‏فرماید: روزی پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم در خانه امّ‏سلمه بود. سفارش کرد: کسی نزد من نیاید. طولی نکشید که حسین علیه‏السلام در حالی که کودک بود، وارد شد و سراغ پیامبر را گرفت و بلافاصله خودش را به پیامبر رساند.

امّ‏سلمه می‏گوید: به دنبالش دویدم (شاید مانع شوم). وقتی به او رسیدم، دیدم حسین صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم روی سینه پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم نشسته است و پیغمبر گریه می‏کند و چیزی در دست دارد.

پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم فرمود: امّ‏سلمه! این جبرئیل است که به من خبر می‏دهد حسینم کشته خواهد شد. این هم خاک سرزمینی است که حسین در آنجا شهید می‏شود. آن را نزد خود نگهدار. هر وقت به خون تبدیل شد، حسینم کشته شده است.

امّ‏سلمه عرض کرد: یا رسول اللّه! از خدا بخواه از او دفع کند.

فرمود: خواستم و خدا وحی کرد: این درجه‏ای است که هیچ کس بدان نرسد (جز حسین علیه‏السلام). حسین، هر یک از پیروان خود را که شفاعت کند، پذیرفته می‏شود. حضرت مهدی علیه‏السلام فرزند او است. خوشا به حال کسی که از دوستان و پیروان حسین باشد! به خدا قسم آنها در روز قیامت رستگارند.(5)

کلام آخر

خون دل شیعه از کنار قبر کوچک محسن ‏علیه‏السلام آغاز شده و از سینه مجروح زهرا سلام الله علیها و فرق شکافته علی مرتضی‏ علیه‏السلام عبور کرده تا بر پهنه کربلا صفحه تاریخ را سرخ کرده است. هزار و چهارصد سال است که سقیفه خون بر دل غدیر می‏ریزد و چنگال کینه آلود خود را بر گلوی غدیریان می‏فشارد. خدایا، انتقام چهارده قرن را یک جا گرفتن در تصوّر چه کسی می‏گنجد؟ پروردگارا، انتقام خانه آتش زده و بانوی پهلو شکسته کی گرفته خواهد شد؟ ای خدای منتقم، شیر خوار کربلا منتظر است! اشک زینب‏ سلام الله علیها تا کنار کعبه زبانه می‏کشد و در انتظار فریاد رسی است که ندا کند: «یا أَهْلَ الْعالَمِ، إِنَّ جَدِّیَ الْحُسَیْنَ قُتِلَ مَظْلُوماً». روز شیرینی خواهد رسید که ظالم سوزانده شود و ریشه منافق کنده شود و هر پایه و بنیانی که در این جهان بر ظلم نهاده شده ویران گردد تا عدالت بتواند بر پهنه گیتی بنشیند.

در دعاهایی که به ما آموخته‏اند آنقدر بر شکست ظالمین با قیام مهدی‏ علیه‏السلام تأکید شده که گویی همین هدف فراز مهمّی از ظهور حضرتش را تشکیل می‏دهد. با لعنت و برائت نسبت به همه ظالمین و مؤسسین بنای ظلم، دست به دعا بر می‏داریم و می‏گوییم:

اللَّهُمَّ اقْصِمْ بِهِ جَبابِرَةَ الْکُفْرِ وَ اقْتُلِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ جَمیعَ الْمُلْحِدینَ...

خدایا بدست حضرت مهدی‏ علیه‏السلام جباران کفر را کمرشکن کن و کفار و منافقین و همه ملحدین را در هر جا که باشند از شرق و غرب و خشکی و دریا توسط او بقتل برسان.

خدایا شهرها را از آنان پاک کن و قلب بندگانت را با انتقام از آنان شفا ده.

خدایا از تو می‏خواهیم که به ولیّ خود اجازه دهی تا بدست او از ظلم و جور پایه‏ای باقی نگذاری مگر آن را بشکنی و بقایای آن را نابود کنی و نیروی آن را سست کنی و رکن آن را منهدم نمایی و بُرندگی آن را کُند نمایی و اسلحه آن را بی‏اثر قرار دهی و پرچم آن را سرنگون نمایی و شجاعان آن را بقتل رسانی.

خدایا آنان را با سنگ سرشکن خود مورد اصابت قرار ده و با شمشیر برنده‏ات و با شدتی که از مجرمین رد نمی‏کنی بزن.

خدایا دشمنان خود و دشمنان رسولت و دشمنان ولیت را بدست ولیت و بدست بندگان مؤمن خود عذاب فرما.

خدایا خوارکنندگان او را خوار کن و هر کس در مقابل او علمی افراشته هلاک کن و هر کس بر او حیله کند سرنگون فرما.

خدایا جباران کفر و ستونها و پایه‏های آن را بدست او بقتل برسان و رؤسای گمراهی و بدعتگزاران و از بین برندگان سنت و تقویت کنندگان باطل را بدست او بشکن.

خدایا جباران را بدست او ذلیل کن و کافرین و همه ملحدین را در شرق و غرب زمین و خشکی و دریا و دشت و کوه بدست او ذلیل فرما، بطوری که از آنان کسی و اثری باقی نماند.

خدایا او را بر همه دشمنان دینت مسلط فرما و او را الهام کن که رکنی از آنان را رها نکند مگر آنکه آن را بلرزاند و خراب کند، و مغزهای آنان را متلاشی کند، و حیله‏های آنان را به خودشان بازگرداند، و بر فاسقین آنان حد جاری کند. فراعنه آنان را هلاک کند و پوششهای آنان بر اعمال ننگشان را بِدَرد و پرچم آنان را سرنگون کند. قدرتهای آنان را بدست خود گیرد و نیزه‏های آنان را بشکند، و سپرهای آنان را پاره کند. لشکر آنان را متفرق سازد و منبر آنان را بسوزاند و شمشیر آنان را بشکند و بتهای آنان را خرد کند و خون آنان را بریزد و ستم آنان را ویران سازد و قلعه آنان را منهدم سازد و دروازه‏ها آنان ببندد و قصرهای آنان را خراب کند، و محل سکونت آنان را تفتیش کند و زمینهای پست آنان را زیر پا گذارد و از کوههای آنان بالا رود و گنجهای آنان را بیرون آورد.

خدایا دشمنانت را بدست او ذلیل فرما و هر جبّاری را بدست او بشکن و با شمشیر او هر آتشی را خاموش کن و با عدالت او ظلم هر زورگویی را از میان بردار و حکم او را بر هر حکمی مقدم فرما و با قدرت او هر سلطنتی را ذلیل کن.

هدیه

ـ کلیپ صوتی استاد هاشمی نژاد «قیمت اشک بر امام حسین علیه السلام»[حتماً دانلود کنید... بسیار شنیدنی]
فرمت: MP3
زمان: 18 دقیقه و 58 ثانیه
حجم: 4451 کیلوبایت

دانلود

قرآن کریم,یوسف قرآن,یوسف زهرا,امام زمان,غیبت

پی نوشت ها:
1. مسند الإمام العسکری،ص290.
2. نمایندگان مردم مدینه که به شام یزید رفته بودند، او را این چنین توصیف کرده اند.
3. گردانندگان دستگاه خلافت، خلیفه را خلیفة الله می نامیدند!
4. حماسه حسینی،ج1،ص82.
5. نفس المهموم،ص16.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی