سُبُل هدایت

و کسانى که از خشنودى او پیروى کنند، به (راه‏ هاى سلامت)، هدایت مى‏ شوند...

سُبُل هدایت

و کسانى که از خشنودى او پیروى کنند، به (راه‏ هاى سلامت)، هدایت مى‏ شوند...

بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان علیه السلام
سُبُل هدایت

قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِینٌ * یَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلىَ‏ صِرِاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (سوره مبارکه مائده آیات 15 و 16)
از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. (15) خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند، به راه‏هاى سلامت، هدایت مى‏ کند و به فرمان خود، از تاریکیها به سوى روشنایى مى‏ برد و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مى‏ نماید. (16)

احادیث تصویری

1
2
3

پرونده های ویژه

شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ب.ظ

۰

وقتی امام حسین نمی تواند و ما می توانیم!

شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ب.ظ

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

شهید زین الدین,امام زمان,شهید,چله نشین آفتاب

امروز : شنبه
سفره دار: حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم

قرآن کریم, ملک,باران گوارا,امام زمان,چله نشین آفتاب

* در محضر میزبان:

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا»(1)

منهاج

-- وقتی امام حسین علیه السلام نمی تواند و ما می توانیم! --

حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه در جریان کربلا و در منزل «عذیب الهجانات» در پاسخ به پیشنهاد یکی از یاران به نام طرماح برای تغییر مسیر و نرفتن به کوفه فرمود:

... و لسنا نقدر علی الانصراف حتی تتصرف بناوبهم الامور فی عاقبة.(2)
ما قادر به بازگشت از پیمان خود نیستیم. بر هدفمان ایستاده‏ایم تا عاقبت کار خود را ببینیم به کجا برمی‏گردد.

آیا امام علیه‏السلام قادر به تغییر در اهدافش نیست؟

انجام هر کاری وابسته به اراده است اگر از ابتداء تصمیم‏گیری نشود نمی‏توان به آن عمل دست یافت. به عنوان مثال: رسیدن به کمالات معنوی نیاز به اراده‏ مستحکمی دارد اگر کسی با اشتیاق دنبال نکند و فعالیت خود را بسردی انجام دهد نمی‏تواند به آن هدف عالیه‏ی از کمال برسد.

اراده دو قسم است:

بعضی‏ها دارای اراده‏ی قوی‏اند در هر گونه خواسته‏ای با تمام قوا می‏ایستند، بدون اینکه قدمی به عقب برگردند. اراده‏ی قوی از نظر روانشناسی و علمای اخلاق دلیل بر قوت نفس است. چون نفس او قوی است و در برابر هوای نفسانی و تمایلات شیطانی مقاوم است دارای اراده‏ی قوی می‏باشد. آن کسی که ضعف نفس دارد به تصمیم‏گیری جدی نائل نمی‏شود. هر گاه اراده‏ای کند به شکست منتهی می‏شود.

بعضی دیگر، اراده‏ی ضعیف دارند نسبت به هر عملی با ترس و چه کنم و چه نکنم آغاز می‏کنند. ممکن است در برخی موارد چنین فردی موفق شود ولی توفیق او را به حساب اتفاقات و تصادفات باید گذاشت. نوعا انسانهائی که برخوردار از ضعف نفس‏اند نسبت به انجام کاری موفق نمی‏شوند.

با این مقدمه گمان می‏کنم جواب روشن گردید؛ زیرا امام وعده‏ی مبارزه با حکمفرمایان ضد دین را به تمام جهانیان می‏دهد. اگر از این هدف الهی‏اش بخاطر دلسوزی برخی از دوستان بگذرد، دلالت بر ضعف اراده و سیاستگذاری امام علیه‏السلام می‏شود.

او سخنی گفته است و پای آن می‏ایستد. او از روی هوای نفس سخن نگفته. کسی برمی‏گردد که عقل او - ادراک او در تسخیر تمایلات نفسانی است. اینجاست که سیاستمداران دنیا باید از امام همام درس بگیرند. مبادا سخنی بگویند که پس از اندک زمانی برگردند، این نتیجه‏ی ضعف رهبری تلقی می‏گردد.

قرآن مجید دلیل بر سخن ماست: قرآن می‏فرماید:

کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون‏(3)
نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنى بگویید که عمل نمى‏کنید!

نکته قابل توجه اینکه خطاب آیه به مؤمنین است. آنانیکه اهل ایمانند، نباید سخنی بگویند و به آن عمل نکنند. در مجلس انس بنشینند گفتارشان و کردارشان مخالف با هم باشد و هیچ‏گونه هماهنگی میانشان نباشد.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون‏(4)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چرا سخنى مى‏گویید که عمل نمى‏کنید؟

مؤمن بی‏عمل همچون چراغی است که سوخت ندارد. چراغ بدون داشتن نفت، نمی‏سوزد. مؤمن بدون برابری قول و فعلش نوری ندارد و سازنده نخواهد بود. و بار دیگر از محضر قرآن کریم بهره می‏گیریم که می‏فرماید:

مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضىَ‏ نحبَهُ وَ مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلا(5)
در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستاده‏اند بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضى دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند.

امام حسین علیه‏السلام مصداق أتم ایمان است او چرا سخنی بگوید که با عملش تطبیق نکند. او هرگز بدنبال مخالفت با برنامه‏های الهی نیست زیرا مجری واقعی قوانین خداوند است. لذا حکیمانه خط و مشی خود را ترسیم می‏کند.

مرحوم علامه طباطبائی، نکته‏ای می‏فرماید گویا از سخنان امام حسین علیه‏السلام اقتباس گردیده: فرق است بین اینکه انسان سخنی را بگوید که انجام نخواهد داد، و بین اینکه انجام ندهد کاری که می‏گوید. اولی دلیل بر نفاق است و دومی دلیل بر ضعف اراده.(6)

منظور ایشان این است که منافق آن کسی است که از ابتداء تصمیم بر انجام کاری را ندارد ولی سخن از آن می‏گوید. انسان ضعیف الاراده آن انسانی است که از ابتدا می‏خواهد آن عمل را انجام دهد ولی بعدا پشیمان می‏شود.

بین خودمان بماند، ما چقدر بر سر پیمان خود هستیم؟! چقدر، هان؟
چندبار دعای عهد با امام عصر سلام الله علیه را زمزمه کردیم و ...

برای پیمان شکنی ناجوانمردانه ما همین سخن آقا و مولایمان حضرت بقیة الله الاعظم سلام الله علیه بس که فرمودند:

«... هیچ چیز از امور شما بر ما مخفی نیست... از لغزش هایی که بندگان صالح خدا از آن دوری می کردند ولی اکثر شما مرتکب آن می شوید، باخبریم... از عهدشکنی ها و پشت سر انداختن وعده ها مطلعیم... گویا پیمان شکن ها از لغزش خود بی خبرند!... اگر عنایات ما نبود، مصائب دنیا و حوادث زندگی بر شما می بارید ...»(8)

این جمله امام بی درنگ انسان را به یاد این فراز دعای عهد می اندازد که عرضه می دارد:

اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی‏ لاَ أَحُولُ عَنْهَا وَ لاَ أَزُولُ أَبَدا : پروردگارا من در صبح همین روزم و تمام ایامى که در آن زندگانى کنم با او تجدید مى‏کنم عهد خود و عقد بیعت او را که بر گردن من است که هرگز از این عهد و بیعت برنگردم و تا ابد بر آن ثابت قدم باشم.

آقاجان! ببخشید...

قطره

روزی فردی محضر حضرت حسین سلام الله علیه آمد و گفت: یابن رسول الله به یک خونبهای کامل ضامن شده و از پرداخت آن عاجز شده‏ام، پیش خود گفتم: بروم مشکل خود را پیش بزرگوارترین مردم مطرح کنم و از او کمک بطلبم و از اهل بیت رسول الله، اصیل‏تر و بزرگوارتر نیافتم، لذا مشکل خودم را محضر شما آورده‏ام.

امام فرمود: ای برادر سه مسأله از تو خواهم پرسید اگر به یکی جواب بدهی یک سوم مال را به تو خواهم داد و اگر به دو مسأله جواب دادی دو سوم مال و در صورت جواب به هر سه مسأله، همه خونبها را به تو خواهم داد.

اعرابی گفت: یابن رسول الله! آیا مثل تو از مثل من می‏پرسد حال آنکه تو از اهل علم و شرف هستی؟
امام فرمود: بلی از جدم رسول خدا شنیدم، می‏فرمود: «المعروف بقدر المعرفة» احسان به اندازه معرفت باید باشد.
اعرابی گفت: حالا که این طور است بپرسید اگر توانستم جواب می‏دهم وگرنه از شما می‏آموزم و لاقوة الا بالله.

امام فرمود: «أَیّ الاعمالِ أفضل؟»کدام عمل از همه اعمال افضل است؟
اعرابی جواب داد: «الایمان بالله» ایمان به خدا،
امام فرمود: «فما النجاة من المهلکة؟» نجات از هلاکت کدام است؟
جواب داد: «الثقة بالله» اعتماد به خدا.
امام فرمود: کدام چیز مرد را زینت می‏دهد؟ «فما یزیّن الرجل»
گفت: علم که توأم با حلم باشد.
فرمود: اگر آن نباشد کدام چیز زینت است؟
گفت: مال که توأم با مروت و مردانگی باشد.
فرمود: اگر آن هم نباشد، کدام چیز زینت مرد است؟
جواب داد: فقر توأم با صبر و خویشتن داری.
فرمود: اگر آن هم نباشد، دیگر چه چیز زینت انسان است؟
جواب داد: صاعقه‏ای که از آسمان بیافتد و او را بسوزاند، که او به این صاعقه اهل است.

حضرت خندید ـ جانم به فداش ـ و کیسه‏ای به اعرابی داد که هزار دینار در آن بود، و انگشتر مبارکش را نیز به او داد که نگین آن به دویست درهم می‏ارزید، فرمود: دینارها را به طلبکاران خود بده، انگشتر را نیز صرف مخارج خودت بکن.
اعرابی آنها را گرفت و این آیه را خواند: « اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه‏»(8 و 9)

طوبی

در زمان یکی از پادشاهان صفویه در شهر اصفهان سفیری از بزرگان فرنگ آمد تا بتواند تحقیقاتی در مورد حق یا باطل بودن دین اسلام بنماید، از قضا آن فرنگی در علوم غریبه و برخی علوم دیگر مانند علوم ریاضی، هیأت، نجوم، حساب و اسطرلاب مهارتی تام داشت و به وسیله همین علوم غریبه از برخی ضمیرها و اسرار خبر می‏داد.

روزی سلطان، علمای شهر اصفهان را جمع نمود تا چاره‏ای از برای آن شخص بکنند. از جمله‏ی علماء دعوت شده، دانشمند شهیر جهان تشیع مرحوم ملا محسن فیض کاشانی بود.

مرحوم فیض رو به آن مرد فرنگی نمود و فرمود:
«معمولا پادشاهان برای سفارتهای خود انسانهای حکیم و عالم را انتخاب می‏نمایند، پس چگونه پادشاه فرنگ تو را برگزیده است.»
فرنگی از این سخن فیض ناراحت شد و گفت:
«من خودم را سرآمد دانایان می‏دانم؛ تو چگونه مرا نادان خطاب می‏کنی؟»
مرحوم فیض فرمود: «چگونه تو را امتحان کنم؟»
گفت: «چیزی را در دست خود پنهان کن تا من از آن خیر دهم!»
مرحوم فیض فرمود: «اگر چنین است که می‏گویی، بگو من در دست خود چه چیزی را پنهان کرده‏ام.»

مرد فرنگی مدتی طولانی به تفکر پرداخت و پس از ساعتی، در حالیکه رنگ او زرد شده و عرق سردی بر پیشانی‏اش نشسته بود در کنارش آرام گرفت.
مرحوم فیض کاشانی لبخندی زد و فرمود:
«این کمال تو بود که نتوانستی مسأله‏ای به این کوچکی را حل نمایی؟»

فرنگی گفت: «به حق مسیح و مادرش من فهمیدم که در دست تو چیست و لیکن در این فکرم که چگونه آن چیز به دست تو رسیده است.»
حاضران پرسیدند: «در دست فیض چیست؟»

گفت: «قطعه‏ای از خاک بهشت در دست تو می‏باشد.»

حاضران نگاهی به یکدیگر کردند و برخی او را دیوانه خواندند.
فیض فرمود:
«شاید در محاسبات خود اشتباه کرده‏ای و یا آن قواعدی که از آنها استفاده نموده‏ای ناقص باشد!»
فرنگی گفت: «خیر، محاسبات و قواعد من تماما درست است و از تو می‏خواهم که بگویی آن قطعه از خاک بهشت چگونه بدست تو رسیده است؟!»

فیض فرمود: «اگر پاسخ دهم آیا به حقانیت اسلام اعتراف می‏کنی؟»
گفت: «آری.»

مرحوم فیض کاشانی فرمود:
«در دست من مقداری از خاک کربلای حسینی است و پیامبر گرامی ما فرموده که کربلا قطعه‏ای از بهشت است، و تو با سخنانت اقرار به حقانیت اسلام و راستگویی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمودی.»
مرد مسیحی چون این سخنان قاطع را شنید به دست مرحوم فیض کاشانی به دین اسلام و مذهب تشیع شرفیاب شد.(10)

کلام آخر

پیامبر و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و یازده امام معصوم‏ علیهم‏السلام در دورانهایی قرار داشتند که خود و شیعیانشان در مظلومیت به سر بردند و همه در انتظار فرج بودند. خود پیامبر صلی‏اللَّه‏علیه‏وآله بارها بشارت مهدی ‏علیه‏السلام را به مردم داده بود. امیرالمؤمنین ‏علیه‏السلام داستان ظهور مهدی ‏علیه‏السلام را برای شیعیانش بیان می‏فرمود. فاطمه زهرا سلام الله علیها در آرزوی روز انتقام مهدی‏ عجل الله فرجه بود. بردباری و صبر امام مجتبی‏ سلام الله علیه در انتظار مهدی‏ ارواحنافداه بود. شهیدان کربلا، امام حسین‏ سلام الله علیه و هفتاد و دو قربانی محبتش، و زینب کبری و هشتاد و چهار بانوی کشتی شکسته کربلا، مهدی‏ سلام الله علیه را صدا می‏زدند. همه امامان مژده طلوع او را به مردم می‏دادند، و به صراحت تنها راه گشایش و روز فرج را قیام مهدی آل‏محمد سلام الله علیهم معرفی می‏کردند. یعنی فرج آل محمد علیهم‏السلام با فرج قائم آل محمد علیه‏السلام است و بس. در دعاهایی که برای فرج آنحضرت بر زبان می‏آوریم به این مطلب تصریح شده است:

اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیائِکَ وَارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظالِمَهُمْ...

خدایا فرج و گشایش آل محمد علیهم‏السلام را با ظهور قائم ایشان قرار ده و عزّت او را ظاهر فرما. خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و فرج ایشان را نزدیک فرما. خدایا فرج اولیائت را زود برسان و آنچه به ایشان ظلم شده به آنان باز گردان و قائم آنان را به حق ظاهر فرما.

هدیه

ـ سینه زنی[واحد] ـ جواد مقدم ـ شب دوم محرم 1435 (1392) : «چون کبوتر توی دام تو اسیرم میزنم پر تو قفس تا که بمیرم غصه دارم بی قرارم بیا شمع شب تارم روزی از فراق تو آخر می میرم بخدا بی تو یه ساله واسه من تک تک این ثانیه ها (یوسف زهرا العجل)»
فرمت: MP3
زمان: 8 دقیقه و 10 ثانیه
حجم: 3833 کیلوبایت

دانلود

قرآن کریم, یوسف زهرا, یوسف قرآن, چله نشین آفتاب

پی نوشت ها:
1. کنزالعمال،ج7،ص285،ح18897
2. تاریخ طبری،ج6،ص230 ــ مقتل مقرم،ص187 ــ تاریخ کامل ابن اثیر،ج3،ص281
3. سوره مبارکه صف،آیه3
4. سوره مبارکه صف،آیه2؛ از توبیخ در آیه دانسته می شود که مراد از مؤمنین در این آیه منافقین اند. ر.ک: تفاسیر
5. سوره مبارکه احزاب،آیه23
6. تفسیر شریف المیزان،ج19،ص287.
7. بحارالانوار؛علامه مجلسی،ج53،ص175.
8. سوره مبارکه انعام،آیه24: خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.
9. برگرفته از مقاله احسان و بخشش امام حسین علیه السلام به قلم سیدعلی اکبر قریشی
10. دارالسلام،عراقی،ص518.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی